responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 621


پادشاهى شاپور بن هرمز بن نرسى بن هرمز بن بهرام ابن شاپور بن اردشير بابك گفتا : چون شاپور به ملك اندر بنشست ، و خبر او به جهان افتاد و ملك عجم بر نام وى بماند ، و ملك ترك و ملك روم و عرب را همه خبر شد كه ملك عجم همه ضايع است و ايشان را ملك نيست ، و كودكى است به گاهواره اندر ملك كردند و ملك بر وى همى نگاه دارند تا بزرگ شود ، و ندانند كه بزرگ شود يا بميرد . پس هر كسى از اين ملوكان كه نام برديم ، اندر ملك عجم طمع كردند ، و هر كسى از زمين عجم آنكه نزديك او بود بگرفت . و از همه كسها بدين ملك اعرابيان بيش طمع كردند كه ايشان گرسنه تر بودند . جمعى بسيار از عرب گرد آمدند از بحرين ، اولاد عبد القيس ، و از هر حىّاى از حدود دريا به پارس آمدند و مردمان را خواستند و چهارپايان براندند و شهرها [ a 113 ] و كس ايشان را باز نداشت ، و چند سال بماندند كه ملك عجم به نام كودكى بود ، و كس هيبت نداشت و هيچ سپاه گرد نيامد تا شاپور بزرگ شد .
چون پنج سال بر آمد ، عقل و تدبير به وى پديد آمد . و نخستين چيزى از اثر عقل كه بر وى پديد آمد آن بود كه يك شب به بام بر خفته بود ، تابستان ، به كوشك مملكت اندر ، به محلَّتى نام وى طيسفون . و مداين بر دجله نهاده است و دجله به ميان شهر اندر مىرود ، نيمى از اين سوى شهر و نيمى از آن سوى ، همچون بغداد .
شاپور سحرگاه از خواب بيدار شد ، غلغل مردمان شنيد گفت : اين چه بانگ است ؟

621

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 621
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست