responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 526


خبر آمدن عيسى باز به بيت المقدّس و دعوت پيغمبرى كردن چون خداى عزّ و جلّ عيسى را باز به بيت المقدّس فرستاد ، سوى بنى اسرائيل باز آمد با مريم ، او را پيغمبرى داد و انجيل داد . عيسى بيامد و اندر مزگت بيت المقدّس خلق را به خداى خواند و انجيل بر ايشان خواند . نخست يحيى بن زكريّا بگرويد و ديگر بنى اسرائيل بگرويدند . و خداى از عيسى حكايت كرد كه وى بنى اسرائيل را چه گفت ، ايدون گفت : * ( أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ من رَبِّكُمْ 3 : 49 ) * . من پيغمبرم و شما را آيت آوردم از خداى عزّ و جلّ . گفتند : چه آيت آوردى ؟ گفت : * ( أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ من الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيه فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ الله 3 : 49 ) * . من از گل به صورت مرغى بكنم ، پس به دو اندر دمم و وى بپرد به فرمان خداى عزّ و جلّ . گفتند : بكن .
وى يكى حيوان كرد ، اين مرغ كه به شب پرد و به تازى خفّاش گويند ، و اين چيزى است كه اندر جهان نبود و صورت وى از گل بكرد و اندر وى دميد و وى بپريد و به هوا اندر شد . و آن مرغى است از همه مرغان عجبتر ، زيرا كه مرغان بپرند اندر هوا ، و او را پر نيست و بر تن وى هيچ موى نيست ، همه گوشت است و استخوان ، و همى پرد به هوا اندر . ايشان گفتند : نيز آيتى دارى ؟ گفتا : * ( وَأُبْرِئُ الأَكْمَه وَالأَبْرَصَ 3 : 49 ) * . و اين آن باشد كه از مادر نابينا زايد ، و اعمى آن بود كه بينا بود پس نابينا شود . و اگر عيسى اعمى را بينا گردانيدى ، بس عجب نبودى كه اين عمل پجشكان نيز كنند ، و آن نه عمل پيغمبران بود . و ابرص همچنين است زيرا علَّت برص چيزى

526

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 526
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست