نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 416
حديث بلقيس و مملكت سبا و سليمان عليه السّلام غزا كردن دوست داشتى ، و هر كجا خبر ملكى كافر بودى سوى او شدى و مسلمان كردى ، و اگر نه بگرفتى و بكشتى . پس او را خبر آمد از ملكان بتپرست . سليمان بر بساط نشست با چندان مردمان و پريان ، و باد را بفرمود تا آن بساط را برگرفت و همى برد تا به مكّه . و سليمان به مكّه طواف كرد و گفت : از اين عرب پيغمبرى باشد و زادن او به مكّه بود و نشست و قبرش به مدينه بود . و چون از يمن بشد ، به ميان حجاز و يمن شهرها است و اندر نيكوترين از آن شهرها زنى پادشاه بود نام او بلقيس ، و پدرش از عرب بود و مادرش پرى ، نامش حرا بنت بلقمه و نام پدرش منسرح ، و آن همه شهرها و سپاه فرمان او كردندى ، و زنى بود عاقله و با راى و تدبير ، و او آفتاب پرستيدى و سليمان خبر او را نداشت . و سليمان نشسته بود ، هدهد را به طلب آب خواست فرستادن تا ببيند كه آب كجاست . چون هدهد را طلب كرد نيافت . سليمان گفت : * ( ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ من الْغائِبِينَ 27 : 20 ) * . چه بوده است هدهد را كه من او را همى نبينم ، مگر غايب است ؟ * ( لأُعَذِّبَنَّه عَذاباً شَدِيداً أَوْ لأَذْبَحَنَّه أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ . فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ 27 : 21 - 22 ) * . عذابى كنم او را سخت ، يا بكشم يا حجّتى آرد بزرگ كه كجا بوده است . و هدهد به هوا بر بود ايستاد و آهنگ آب خواست كردن ، و آن مرغان ديگر نيارستند به آب خوردن شدن .
416
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 416