نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 392
خبر پادشاهى طالوت الملك خداى عزّ و جلّ قصّهء اشموئيل با طالوت اندر قرآن ياد كرده است و چنين گفت : * ( أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ من بَنِي إِسْرائِيلَ من بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في سَبِيلِ الله 2 : 246 ) * . بنى اسرائيل اشموئيل را گفتند : دانى كه ما را ملكى نيست و كافران غلبه گرفتند ، خداى را دعا كن تا ما را ملكى دهد و ما فرمانبردار او باشيم و با دشمنان خداى تعالى حرب كنيم و ايشان را از زمين خويش بيرون كنيم . اشموئيل ايشان را گفت : اگر خداى شما را ملكى دهد شما او را فرمان نكنيد و حرب نكنيد و باز گرديد از حرب دشمن . * ( قال هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا قالُوا وَما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ في سَبِيلِ الله وَقَدْ أُخْرِجْنا من دِيارِنا وَأَبْنائِنا 2 : 246 ) * . گفتند : ما حرب كنيم كه دشمن بر ما غلبه گرفت و ما را از خان و مان خويش بيرون كرد . پس خداى گفت : * ( فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ 2 : 246 ) * . چون حرب كردن فرموديم همه بازگشتند و بگريختند الَّا اندكى از ايشان . و خداى عزّ و جلّ گفت : طالوت را ملك شما كردم ، با او به حرب جالوت شويد . * ( وَقال لَهُمْ نَبِيُّهُمْ 2 : 247 ) * . يعنى اشموئيل : * ( إِنَّ الله قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً 2 : 247 ) * . و طالوت هم از بنى اسرائيل بود و ليكن درويش بود و سقّايى كردى و خران داشتى كه بدان آب كشيدى ، و از سبط ابن يامين بود . اشموئيل او را طلب كرد . طالوت به طلب خرى گمشده رفته بود بيرون از شهر ، و اشموئيل به طلب او رفت و او
392
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 392