خبر رفتن موسى عليه السّلام به حرب جبّاران و مخالفت كردن بنى اسرائيل با موسى و گرفتار شدن ايشان اندر تيه و سه شارستان بود اندر زمين شام و هر سه جبّاران داشتند . پس روايت كنند كه چون موسى به مصر باز آمد ، خداى عزّ و جلّ بفرمودش كه بنى اسرائيل را به شام بر به زمين بيت المقدّس ، و سپاهى بسيار بر كه آنجا سه شهر است يكى را نام بلقا است و ديگر اريحا و سوم ايليا . و مردمان اين شهرستانها از بقيّت عاد بودند ، و هر مردى به بالا سى رش بود كمتر و بيشتر ، و قوّت ايشان اندر خور قامت ايشان بود و از قوّت كه داشتند ، ايشان را جبابره خواندندى ، و اين شهرستانها را اراضى الجبابره خواندندى .
و به ميان ايشان اندر يكى مرد بود نام او عوج بن عنق ، چنين گويند كه بالاى او صدرش بود . و اندر اين كتاب گويد هفتصد رش بود ، و اندر اخبار محمّد بن اسحاق صاحب المغازى روايت كرده است بيرون از اين كتاب كه اين عوج را چندان بالا بود كه بر لب دريا بايستادى و دست به قعر دريا فرو كردى و هر ماهىاى كه خواستى بگرفتى و بر كشيدى و آن را به خورشيد بريان كردى و بخوردى . و بنى اسرائيل به بالا و قوّت چون خلق اين زمانه بودند . پس خداى عزّ و جلّ موسى را بفرمود كه بنى اسرائيل را آنجا بر تا با آن جبّاران حرب كنند و آن شهرستانها از ايشان بستانند كه من چنين قضا كردم كه زمين بيت المقدّس را بيكبار از جبّاران بستانم و ايشان را هلاك كنم . و ايشان بتپرست بودند .

358