نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 282
خبر نبوّت موسى عليه السّلام و سخن گفتن او با خداى تعالى قوله تعالى : * ( فَلَمَّا قَضى مُوسَى الأَجَلَ وَسارَ بِأَهْلِه آنَسَ من جانِبِ الطُّورِ ناراً 28 : 29 ) * . چون موسى از پيش شعيب بيرون برفت با اهل و گوسپندان و پنج روز راه برفت تا به گوشهء طور سينا شد . چون فراز آمد باد برخاست و سرما و تاريكى اندر آمد ، زن را گفت : آتش بزن تا آتشى برفروزيم و گرم شويم . هر چند آتش زد از سنگ و آهن آتش بيرون نيامد . موسى درمانده و بيچاره گشت . چون از شب لختى بشد ، موسى از دور بر كرانهء كوه آتشى ديد . زن را گفت : من آنجا شوم كه آنجا مردماناند راهگذرى يا شبانان فرود آمدهاند ، و شما را لختى آتش آرم تا گرم شويد يا خبرى آرم يا كسى را يابم بر آن آتش كه ما را راه نمايد ، چنان كه خداى عزّ و جلّ گفت : * ( لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ من النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ 28 : 29 ) * . و به جايى ديگر گفت : * ( لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً 20 : 10 ) * . موسى عصا بر گرفت و برفت . چون نزديك رسيد ، آتش ديد بر سر درختى نه بر زمين ، و درخت عوسج بود . خاربنى بود بزرگ همچون ناحك . و به خبر اندر چنين آمده است كه از همه درختان بر زمين نخست اين درخت عوسج رست . و نخستين چيزى كه از بهشت بيرون آمد به زمين و امروز مردمان آن را مىبيند حجر الاسود است و به خانهء مكه نهاده است . و گروهى گويند كه عصاى موسى از اين [ درخت ] عوسج بود ، و گروهى [ گفتند ] كه از درخت مورد بود .
282
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 282