نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 270
[ خبر گرفتن تابوت موسى عليه السّلام فرعون را و پروريدنش ] پس مادر موسى تابوت موسى به رود اندر افگند ، و كوشك فرعون بر كنارهء شهر بود بر لب رود ، و آنجا درختان بسيار بود و راه بود كه آب از آنجا به سراى فرعون اندر شدى . چون تابوت را آب بر گرفت و از چشم مادرش غايب كرد ، مادر خواست كه بخروشد و پديد كند كه اين فرزند من است . خداى تعالى دلش را نگاه داشت ، چنان كه گفت : * ( لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَكُونَ من الْمُؤْمِنِينَ 28 : 10 ) * . مادرش بازگشت . و مر موسى را خواهرى بود نام او مريم ، مادر او را گفت : بر لب اين رود همى رو و چشم بر تابوت دار تا خود كجا شود . چنان كه خداى عزّ و جلّ گفت : * ( وَقالَتْ لأُخْتِه قُصِّيه 28 : 11 ) * ، يعنى اتبعى اثره ، * ( فَبَصُرَتْ به عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ 28 : 11 ) * . اين خواهر بر لب رود همى رفت و از دور چشم بر تابوت داشت و ايشان ندانستند كه آب آن تابوت را به در كوشك فرعون برد و به ميان درختان اندر بداشت . كنيزكان فرعون بر لب آب آمدند به زير درختان و آن تابوت بديدند . از آب برگرفتند و نيارستند بند گشادن . گفتند : شايد بود كه اين اندر اين تابوت خواسته بود . پيش ايسيه بردند . او نيز نيارست گشودن ، گفت : اين از رود از دست غوّاصان بجسته باشد و بدين اندر خواسته بود و فرعون مرا استوار ندارد . آن بهتر بود كه من اين را پيش او گشايم . هم آنگاه فرعون را خبر كرد كه تابوتى يافتم به آب اندر و شايد بود كه اندر آن خواسته است و من سرش نگشادم . و فرعون به سراى اندر آمد
270
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 270