نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 198
قصّهء يوسف عليه السّلام و از اين حديثها به قديم اندر بود ، و هيچ حديثى نبوده است از آن پيغامبران و ملكان زمين عجبتر و شگفتتر و آيتها به دو اندر بيشتر از حديث يوسف عليه السّلام . و هيچ حديثى نيست به قرآن اندر كه خداى تعالى گفته است چنان كه حديث يوسف ، كه سورتى فرستاده است اندر او تمامى صد و يازده آيت ، و همه حديث او اندك و بسيار و ياد كرده است اندر او . و بر اوّل سورت ايدون گفت : * ( لَقَدْ كانَ في يُوسُفَ [ a 37 ] وَإِخْوَتِه آياتٌ لِلسَّائِلِينَ 12 : 7 ) * . گفتا به يوسف و برادرانش اندرون كارهاى خداى بداند . و به آخر سورت گفت : * ( لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأُولِي الأَلْبابِ 12 : 111 ) * . گفت : بدين قصّهء ايشان اندر عبرتى است مر خداوندان خرد را كه كار ايشان بدين جهان اندر نگريد و عبرت گيريد . و اين حديث را به قرآن اندر قصّهء نيكو خواند ، گفتا : * ( نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ 12 : 3 ) * . گفت من قصّه هاى پيشينگان بر تو بگويم يا محمّد ، و نيكوترين قصّه اين قصّه است . پس گفتا : الر ، قال ، الف آلاء من [ بود كه با يعقوب كردم ] و لام قال ، لطف من بود كه با يوسف كردم در آن چاه كه او را باز گفتم كه با تو چه خواهم كردن ، تا به هر چه به دو رسيد چشم بدان عاقبت نهاده داشت تا بلا بر او آسان شد . قال : را ، رأفت و رحمت من بود كه با برادران يوسف كردم كه عفوشان كردم از آنچه كردند به جاى يوسف . پس نخستين چيزها از اين همه بلاها
198
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 198