نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 189
ذكر آن هر چهار مرغ كه ذكر آن به قرآن اندر است قوله تعالى : * ( رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى 2 : 260 ) * . اين يكى خبر است كه محمّد بن جرير بدين كتاب اندر ياد نكرده است ، و من بگويم كه اندر او هم حكمت است و هم عبرت ، تا كسى را كه اين كتاب خوانده باشد و اين آيت بخواند معنى آن بداند . و اين حديث به آخر عمر ابراهيم بود عليه السّلام چنان كه به اخبار و كتب پيشين روايت كنند . و اين دعا به مكّه كرد آن سال باز پسين كه حجّ كرد ، ميان آن كوهها اندر دعا كرد و گفت : يا رب ! مرا بنماى كه روز رستخيز مردگان را چگونه زنده گردانى ؟ خداى تعالى گفت : * ( أَ وَلَمْ تُؤْمِنْ قال بَلى وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي 2 : 260 ) * . اى ابراهيم ! نگرويدهاى كه من مرده را زنده گردانم ؟ گفت : گرويدهام و ليكن خواهم كه ببينم تا دل من قرار يابد . * ( قال فَخُذْ أَرْبَعَةً من الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ الله عَزِيزٌ حَكِيمٌ 2 : 260 ) * . و ابراهيم به ميان چهار كوه اندر بود گفتا چهار مرغ بگير و سرشان برگير و ايشان را پاك كن ، بعد از آن ، آن مرغان را با همديگر خرد گردان و باز به چهار قسم كن و بر سر هر كوهى پارهاى از آن بنه . ابراهيم عليه السّلام چهار مرغ بگرفت . و به خبر اندر است كه آن چهار مرغ يكى عقاب بود و يكى كركس و يكى كلنگ و يكى حواصل . و هر چهار را بكشت و سرهاشان نگاه داشت و باقى با همديگر بكوفت و به هم بر آميخت و به چهار بهره كرد ، و به هر كوهى از اين چهار كوه يكى
189
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 189