responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 120


قصهء شديد برادر شدّاد و بهشت او چون قوم عاد هلاك شدند ، به زمين شام يكى گروه ديگر بودند هم از فرزندان عاد بسيار ، و ايشان را مهترى بود شديد نام پسر عاد بن عملاق . و بر راه راست بود و عادل و دادگر بود و سيصد سال پادشاهى كرد ، و از داد ، او تا حدّى بود كه گويند از اهل بيت خويش پيشتر نشد ، و بر رسم داد كرد و كار راند . و گويند از بيت المال مشاهرهء قاضى كه فرا كرده بود پديد كرد ، و اين قاضى يك سال بنشست و چيزى همى گرفت و هيچكس به داورى پيش او نيامد . پس قاضى نزديك شديد شد و گفت : مرا اين مشاهره حلال نيست كه هيچ كار نمىكنم . شديد گفت تو بنشين و اجرا همى گير .
قاضى يك چندى ديگر بنشست . دو مرد به داورى بر او شدند ، يكى از آن ديگر قطعه‌اى زمين خريده بود ، گنج در آن قطعه زمين يافته ، پس خلافشان افتاد . بايع گفت : من زمين با هر چه در او است فروختم . مشترى گفت : من زمين خريدم ، گنج نخريدم . و خلافشان دراز گشت . پس قاضى از ايشان پرسيد كه شما را فرزند هست ؟ ايشان گفتند : يكى را پسرى هست و ديگرى را دخترى . پس قاضى آن دختر بدان پسر فرمود دادن تا آن گنج ميان ايشان ببخشند .
و هود عليه السّلام بنزديك شديد بسيار شدى و او را به خداى عزّ و جلّ خوانده بود و ليكن نگرويده بود تا هم بران كافرى بمرد . پس برادرش شدّاد بن عملاق به جاى او بنشست و بت پرستيد ، و هود عليه السّلام سوى وى شد همچنانكه سوى

120

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست