نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 106
افريدون الملك پس چون جهان بر افريدون راست بايستاد ، كاوه را بفرمود كه تا گرد جهان بر آمد و همه جهان را از مخالف پاك كرد ، و جهان افريدون را صافى شد . و كاوه هر كجا حرب كردى آن علم خويش پيش داشتى و پيروزى يافتى . و بيست سال كاوه در جهان بر آمد تا جهان بر افريدون چنان شد كه او را هيچ مخالف نماند . پس افريدون ولايت اصفهان و ناحيتش به كاوه داد و او به اصفهان رفت و ده سال در ولايت بماند ، پس بمرد و او را فرزندان بماندند و افريدون آن همه خواسته به فرزندان او بگذاشت مگر آن علم كه آن را بر گرفت و اندر خزينه نهاد از بهر فال را ، و به هر حربى بزرگ كه رفتى آن علم بگشادى و ظفر يافتى ، و از پس او به دست ملكان عجم همى آمد و هر كه چيزى بر آن همى افزودند از گوهر و ياقوت ، تا چندان چيز بر او كردند كه پوست ناپديد شد ، تا وقت يزدجرد شهريار ، و آن را درفش كاويان گفتندى ، و معنى درفش به پهلوى علم باشد و چيزهاى تابان و درفشان ، ازيرا كه هر گاه كه آن را بازگشادندى ، آن گوهرها فروزيدن گرفتى . پس به وقت يزدجرد ، چون مسلمانان ظفر يافتند ، آن درفش را پيش امير المؤمنين عمر بن الخطَّاب رضى الله عنه بردند . بفرمود تا آن گوهرها را بگشادند و آن پوست را بسوختند . و چنين گويند كه افريدون از پس كاوه دويست سال بزيست و بر جهان عدل و
106
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 106