اتبعوهم باحسان ، ) عمر مىگفت حق با من است ، ابى مىگفت : حق با من است ، بخدا قسم رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم برايم چنين خواند وتو بدنبال گمراهى مىروى . عمر گفت : حال كه چنين است ، باشد ، حرف ترا مىپذيريم . - كنز العمال ج 2 ص 605 4858 - ابو اسامه و محمد بن ابراهيم تيمى مىگويند : عمر بن خطاب از جائى مىگذشت ، ديد شخصى اين آيه را مىخواند ( والسابقون الاولون من المهاجرين والانصار والذين اتبعوهم باحسان ) ( آيه را با ، واو ، قبل از الذين خواند ) عمر گفت : دوباره بخوان ، خواند . گفت : كى اينگونه يادت داده است ؟ گفت : ابى بن كعب . عمر او را نزد ابى بن كعب برد و گفت : تو اينگونه باو ياد دادهاى ؟ گفت : بله راست مىگويد . منهم همينگونه از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آموختهام . پرسيد : واقعا همينگونه از آن حضرت آموختهاى ؟ گفت : بله . دفعه سوم ابى بن كعب با عصبانيت گفت : بله بخدا قسم خداوند آيه را همينگونه بر جبرئيل و جبرئيل بر قلب محمد ( صلى الله عليه وآله ) نازل كرده و با خطاب و پسرش هم مشورت نكرده است . عمر ( هم كه ديد اوضاع خراب شد ) بيرون رفت در حاليكه الله اكبر ، الله اكبر ، مىگفت . . . - در المنثور ج 3 ص 269 ابو عبيد و سنيد و ابن جرير و ابن مردويه از حبيب شهيد از عمرو بن عامر انصارى روايت مىكند : عمر بن خطاب اين آيه را چنين مىخواند ( والسابقون الاولون من المهاجرين والانصار الذين اتبعوهم باحسان ) زيد بن ثابت گفت ( والذين ) عمر گفت ( الذين ) زيد ( هم از ترس گفت : امير المؤمنين بهتر مىداند . عمر دستور داد ابى بن كعب را بياورند ، و قضيه را از او پرسيد ، او هم جواب داد ( والذين ) درست است . عمر گفت : خوب ما از تو تبعيت مىكنيم . ابن جرير و ابو الشيخ از محمد بن كعب قرظى روايت مىكند : عمر از جائى مىگذشت ، ديد شخصى اين آيه را چنين مىخواند ( السابقون الاولون من المهاجرين والانصار ) عمر دست او را گرفت و پرسيد : كى به تو ياد داده اينگونه بخوانى ؟ گفت : ابى بن كعب . عمر او را نزد ابى بن كعب برد و پرسيد : تو اينگونه ياد او دادهاى ؟ گفت : بله ، من ياد او دادم ، خودم هم همينگونه از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم . عمر گفت : بله ، ولى من فكر مىكردم خداوند ما مهاجرين را مقامى