responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 907


نمىكرد . و چون على ( عليه السلام ) مخالف نظر ابوبكر و عمر بود ، پس اجماع آنها صحيح نيست ، زيرا اجماع بدون اهل بيت ( عليهم السلام ) حجيت ندارد . اما اين حرف شافعى درست نيست . زيرا در روايت نيامده كه نظر اهل بيت چه بوده است . مضافا به اينكه در ميان اهل بيت كسانى هستند كه رأيشان حجت نيست . و اينكه على ( عليه السلام ) دوست نداشت با ابوبكر و عمر مخالفت كند ، علتش اين بود كه حق را با آندو مىدانست . مضافا بر اينكه آن حضرت در خيلى از موارد با ابوبكر و عمر مخالفت داشت و چون مجتهد بود مىبايست نظرش را اعلام كند . زيرا مجتهد حق ندارد باحترام مجتهد ديگر رأى خود را ترك و از ديگرى تقليد كند . دليل ديگر ما حديث عبد الرحمان بن ابى ليلى است : على ( عليه السلام ) فرمود : من و عباس و فاطمه ( عليها سلام ) و زيد بن حارثه نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بوديم . عباس عرض كرد : من ديگر پير شده‌ام و قدرت كار ندارم ، در حاليكه مخارجم هم زياد است . چنانكه صلاح مىدانى دستور بده فلان مقدار غذا به من بدهند . حضرت پذيرفت . فاطمه ( عليها سلام ) عرض كرد : شما منزلت و نسبت مرا در نزد خود مىدانى ، اجازه بده مانند عمويت همان مقدار هم به من بدهند . حضرت پذيرفت . زيد بن حارثه هم گفت : به من هم زمينى بده در آن زراعت و زندگى كنم ، سپس بتو برگردانم . حضرت پذيرفت . منهم عرض كردم : چنانچه صلاح مىدانى مرا مستولى آنچه كه حق ماست ، بفرما بطوريكه هرگز هيچ كسى با من مخالفتى نكند . حضرت پذيرفت . بهمين خاطر من در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) و در عهد ابوبكر و ابتداى خلافت عمر توليت آن حقوق را داشتم . تا آنكه اموال بسيار زيادى بدست عمر رسيد . مرا خواست تا حق ما را به من دهد تا بين اهل بيت تقسيم كنم . من گفتم : امروز وضع مالى ما خوب است و ديگر مسلمانان محتاج هستند . اين اموال را خرج آنان كن . عباس به من گفت : حقى را كه امروز از دست ما رفت ، ديگر به ما بر نخواهد گشت و همين طور هم شد . از اين روايت استفاده مىشود كه اهل بيت هنگام احتياج حق گرفتن خمس دارند ، نه آنكه خمس حق آنها است حتى اگر احتياج هم نداشته باشند . از ابن عباس روايت شده : عمر مىخواست از مال خمس جوانان ما را ازدواج دهد و قرضهاى ما را اداء كند ، اما ما قبول نكرديم و گفتيم بايد تمام خمس را به خودمان بدهى ، او هم نپذيرفت و نداد . از اين روايت استفاده مىشود : ابن عباس مىگفت اهل بيت استحقاق خمس دارند همچنانكه در جواب نامه ، نجده ، نوشت : خمس سهم ما ذوى القربى است . اما ديگران گرفتند و به ما ندادند . اما از آنچا كه خلفاء راشدين اجماع دارند كه مىتوان خمس را به ذوى القربى نداد ديگر نظر ابن

907

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 907
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست