responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 884


آمدند . گفت بگذار آنها هم بيايند . . . عمر بن خطاب به آندو ( على عليه السلام و عباس ) گفت : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفت ، ابوبكر گفت من ولى آن حضرت‌ام ، حال شما دو نفر ( على عليه السلام و عباس ) آمده‌ايد يكى ارث پسر بردارش را مىخواهد ( يعنى عباس ارث خود را از رسول خدا صلى الله عليه وآله مطالبه مىكند ) و ديگرى ( يعنى على عليه السلام ) ، هم ميراث همسرش را از پدرش ( يعنى ارث فاطمه عليها سلام را از پيامبر صلى الله عليه وآله ) مىخواهد ، در حالى كه آن حضرت فرمود : ما ارث نمىگذاريم ، آنچه باقى مىماند صدقه است . اما شما ابوبكر را دروغگو و گنهكار و حيله‌گر و خائن دانستيد . بخدا قسم ابوبكر راستگو و نيكوكار و درستكار و تابع حق بود . پس از ابوبكر من ولى رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم وولى ابوبكر شدم ، اما شما مرا هم دروغگو و خائن و گنهكار و حيله‌گر مىدانيد ، و در حاليكه بخدا قسم منهم راستگو و نيكوكار و تابع حق هستم . حال پيش من آمده‌ايد و هر دو يك چيز را مىخواهيد . مىگوئيد : آنها را به شما بسپارم ، به اين شرط مىدهم كه همانگونه كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به آن عمل مىكرد ، عمل كنيد ، آنها هم پذيرفتند . عمر گفت : هر وقت نتوانستيد ، مىتوانيد برگردانيد .
- كنز العمال ج 7 ص 239 مالك بن اوس بن حدثان مىگويد : عمر بن خطاب بدنبال من فرستاد ، هنگامى كه روز بلند شده بود ، نزد او رفتم ، روى تختى نشسته و تكيه داده بود . گفت : عده‌اى از قوم و قبيله‌ات فقير شده‌اند ، اين مقدار مال را بگير و بين آنها تقسيم كن . گفتم : اى كاش كس ديگرى را مأمور اين كار مىكردى . در همين هنگام ، يرفأ ، غلام عمر آمد و گفت : عثمان و عبد الرحمان بن عوف و زبير و سعد آمده‌اند ، گفت : بگذار بيايند ، سپس گفت على ( عليه السلام ) و عباس هم آمدند . گفت بگذار آنها هم بيايند . . . عمر بن خطاب به آندو ( على عليه السلام و عباس ) گفت : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفت ، ابوبكر گفت من ولى آن حضرت‌ام ، حال شما دو نفر ( على عليه السلام و عباس ) آمده‌ايد يكى ارث پسر بردارش را مىخواهد ( يعنى عباس ارث خود را از رسول خدا صلى الله عليه وآله مطالبه مىكند ) و ديگرى ( يعنى على عليه السلام ) ، هم ميراث همسرش را از پدرش ( يعنى ارث فاطمه عليها سلام را از پيامبر صلى الله عليه وآله ) مىخواهد ، در حالى كه آن حضرت فرمود : ما ارث نمىگذاريم ، آنچه باقى مىماند صدقه است .

884

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 884
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست