رفت و گفت اى دختر رسول خدا پدرت محبوبترين شخص نزد من بود ، و پس از او تو محبوبترين فرد پيش من هستى ، اما بخدا قسم اين دوستى باعث نمىشود كه اين افراد در خانه تو جمع شوند ، يا از خانه خارج شوند ، و يا خانه را به آتش خواهم كشيد ، فاطمه ( عليها سلام ) به آنها ( على عليه السلام و زبير ) گفت ، عمر قسم خورده كه اگر در اين جا جمع شويد ، خانه را آتش خواهد زد و چنين خواهد كرد ، لذا ديگر به خانه من نيائيد ، آنها هم رفتند و ديگر نيامدند تا بيعت كردند . كسى كه چند روز پيش رو در روى پيامبر صلى الله عليه وآله ايستاده بود . . . چگونه حرمت خاندان آن حضرت را نگه مىدارد ؟ ! ! - تاريخ يعقوبى ج 2 ص 124 عدهاى از مهاجرين و انصار از بيعت ابوبكر سرپيچى كرده و به طرف على ابن ابي طالب ( عليهما السلام ) رفتند من جمله عباس بن عبدالمطلب ، فضل بن عباس ، زبير بن عوام بن عاص ، خالد بن سعيد ، مقداد بن عمرو ، سلمان فارسى ، ابوذر غفارى ، عمار بن ياسر ، براء بن عازب ، ابي بن كعب . ابوبكر بدنبال عمر و ابو عبيدة جراح و مغيرة بن شعبة فرستاد و با آنها مشورت كرد ، آنها گفتند : به نظر ما عباس بن عبدالمطلب را ببين و سهمى براى او و فرزندانش در اين امر ( خلافت ) قرار ده ، ( او را تطميع كن ) تا از حمايت على بن ابي طالب ( عليهما السلام ) دست بردارد و به نفع شما كار كند ، ابوبكر و عمر و ابو عبيدة جراح و مغيره شبانه پيش عباس رفتند ، ابوبكر خدا را حمد و ثنا كرد و گفت : خداوند محمد ( صلى الله عليه وآله وسلم ) را بعنوان پيامبر و ولى مؤمنين فرستاد ، پيامبر در كنار مردم بود و خداوند همه مقامات را براى آن حضرت قرار داد ، اما حضرت كارهائى را به خود مردم واگذاشت ، تا آنچه را كه خود صلاح مىدانند انتخاب كنند ، مردم مرا بعنوان امير و ولى خود برگزيدند . و من هم قبول كرده و از هيچ چيز به يارى خدا هراسى نخواهم داشت ، و به خدا توكل مىنمايم . به من گفتهاند كسانى قصد ايجاد اختلاف در بين عامه مسلمين دارند و از شما بعنوان حربه و پناهگاه استفاده كرده و در حقيقت شما را سپر بلاى خودشان كردهاند . حال يا شما هم مانند همه مردم بيعت كنيد و يا آنها را از قصدى كه دارند منصرف نماييد ، ما پيش تو آمدهايم تا سهمى هم از خلافت براى تو و فرزندانت قرار دهيم ، زيرا تو عموى پيامبرى و مردم از مقام تو و دوستت باخبر شوند ، به شما و به بنى هاشم روى مىآورند