responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 835


هشام بن محمد از ابى مخنف از عبدالله بن عبد الرحمان بن ابى عمرة انصار روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفت انصار در سقيفه بنى ساعده جمع شدند تا خلافت را پس از آن حضرت به سعد بن عباده بدهند . . . ابوبكر و عمر به سرعت نزد آنان رفته ، عمر خواست مطالبى را كه از پيش آماده كرده بود ، بگويد ، ابوبكر نگذاشت و خودش صحبت كرد . . . سروصدا بلند شد ، حباب بن منذر به انصار گفت : ما كهنه‌كاريم ، اجازه ندهيد گوى امارت را از شما بربايند ، خيلى كه با آنها راه بيائيم ، يك امير از ما ، يك امير از آنها . عمر جواب داد ، خدا ترا بكشد . او گفت خدا ترا بكشد . ابو عبيده گفت : گروه انصار ، شما اولين ياوران اسلام بوده‌ايد ، پس اول كسانى نباشيد كه در آن شكاف بيندازيد . بشير بن سعد ابو النعمان بن بشير گفت : ما گروه انصار بخاطر خدا به اسلام خدمت كرده و جهاد نموده‌ايم . اما قريش و قوم پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نسبت به خلافت سزاوارترند . ابوبكر گفت : اين عمر و اين ابو عبيده جراح ، با هر يك مىخواهيد بيعت كنيد . آن دو قبول نكردند ، و گفتند : تو از همه مهاجرين برترى . كيست كه بتواند بر تو مقدم شود . دستت را باز كن تا با تو بيعت كنيم . بشير بن سعد زودتر از آنها با ابوبكر بيعت كرد . حباب بن منذر به او گفت : بشير خود را عاق و بيچاره كردى كه امارت و خلافت را براى غير پسرعمويت ( سعد بن عباده ) پسنديدى . قبيله اوس كه ديدند بشير بن سعد با ابوبكر بيعت كرد ، آنها هم براى آنكه مبادا قبيله خزرج به رهبرى سعد بن عباده به امارت برسند ، فورا با ابوبكر بيعت كردند ، همين باعث شد كه سعد بن عباده و خزرجيان شكست خورده و كار به نفع ابوبكر تمام شود .
- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 123 روزى كه رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) از دنيا رفت ، قبل از آنكه غسل داده شود ، سعد بن عبادة خزرجى آماده شد تا با او بيعت كنند ، ابوبكر و عمر و عده‌اى از مهاجرين بسرعت خود را به آنها رسانده و مردم را از سعد دور كرده و گفتند : اى گروه انصار ، رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) از ماست ، ما نسبت به جانشينى او سزاوارتريم . انصار جواب دادند : يك امير از ما و يك امير از شما . ابوبكر گفت : امير از ما ، وزير از شما . ثابت بن قيس بن شماس از خطباء انصار در فضيلت انصار صحبت كرد . ابوبكر گفت : ما منكر فضائل شما نيستيم ، اما قريش به محمد ( صلى الله عليه وآله ) نزديكتر از شماست . اين عمر بن خطاب است كه رسول خدا ( صلى

835

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 835
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست