responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 721


بزن و گرنه ، نه . كنيز شروع به زدن كرد ، و حضرت تماشا مىكرد ، ابوبكر هم بود . اما همين قدر كه عمر از راه رسيد . كنيز دف را گذاشت روى زمين و رويش نشست . حضرت فرمود : عمر شيطان از تو مىترسد . از من نترسيد ، از ابوبكر نترسيد ، اما تو كه آمدى ، دايره را انداخت و رويش نشست .
- كنز العمال ج 12 ص 582 35842 - عائشه مىگويد : پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نشسته بود كه ناگاه سر و صداى مردم را شنيد . نگاه كرد ، ديد زن رقاصه مىرقصد و مردم به دورش حلقه زده‌اند . فرمود : عائشه بيا تماشا كن . آمدم و صورتم را روى شانه حضرت گذاشته سر و گردن حضرت را تماشا مىكرد ، حضرت بعد از مدتى فرمود : عائشه سير نشدى ؟ گفتم : نه ، مىخواستم ببينم چقدر پيش حضرت جا دارم . حضرت از خستگى پا بپا مىكرد . در اين بين عمر از راه رسيد ، مردم متفرق شدند . حضرت فرمود : شيطانهاى جن و انس از عمر مىگريزند . سپس فرمود : اين زن ديوانه خواهد شد . و همينطور هم شد .
- كنز العمال ج 11 ص 579 32764 - شيطان از عمر بن خطاب مىترسد .
32765 - شيطان از عمر مىگريزد .
32766 - در هر راهى كه شيطان صداى عمر را بشنود ، فورا راه خود را عوض مىكند .
32767 - درباره عمر حرف نزنيد كه هرگز عمر از راهى كه شيطان گذشته باشد ، عبور نكرده است .
< فهرس الموضوعات > مقام بلند عمر در نظر عائشه !
< / فهرس الموضوعات > مقام بلند عمر در نظر عائشه !
< فهرس الموضوعات > عائشه مىگويد : پيامبر صلى الله عليه وآله از عمر مىترسيد ، زيرا عمر از او باتقواتر بود ! !
< / فهرس الموضوعات > عائشه مىگويد : پيامبر صلى الله عليه وآله از عمر مىترسيد ، زيرا عمر از او باتقواتر بود ! !
- كنز العمال ج 12 ص 593

721

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 721
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست