آمد ، به او گفتيم ، فرمود : شربت عسل پيش زينب بنت جحش خوردم ، ديگر اين كار را نخواهم كرد . اين آيه نازل شد ( يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك . . . ) ابراهيم بن موسى از هشام روايت مىكند : حضرت فرمود : ديگر اينكار را نخواهم كرد و قسم هم خورده و به آن زن ( عائشه يا حفصه ) فرمود : اين راز را به كسى مگو . 3715 - حسن بن على . . . از عائشه روايت مىكند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم حلواء و عسل دوست داشت ، سپس داستان را تعريف مىكند تا آنجا كه سوده ( همسر آن حضرت ) مىگويد بوى مغافير مىدهى ، مغافير خوردهاى ، و حضرت مىفرمود : نه بلكه حفصه به من شربت عسل داد . . . < فهرس الموضوعات > تناقضات در اين داستان ، موجب شك و ترديد در جميع روايات مذكوره مىشود ! ! < / فهرس الموضوعات > تناقضات در اين داستان ، موجب شك و ترديد در جميع روايات مذكوره مىشود ! ! - مسلم ج 4 ص 184 محمد بن حاتم . . . از عبيد بن عمير روايت مىكند : عائشه مىگويد : خبردار شدم كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نزد همسر ديگرش زينب بنت جحش بوده و شربت عسل نوشيد ، لذا با حفصه قرار گذاشتيم حضرت نزد هر كدام از ما آمد به او بگوئيم بوى ، مغافير ، ( نوعى شيره درخت ) ميدهى ، مگر مغافير خوردهاى ؟ همينطور هم شد ، هنگامى كه حضرت آمد ، به او گفتيم ، فرمود : شربت عسل پيش زينب بنت جحش خوردم ، ديگر اين كار را نخواهم كرد . اين آيه نازل شد ( يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك . . . ) ابراهيم بن موسى از هشام روايت مىكند : حضرت فرمود : ديگر اينكار را نخواهم كرد و قسم هم خورده و به آن زن ( عائشه يا حفصه ) فرمود : اين راز را به كسى مگو . < فهرس الموضوعات > مىگويند : آن راز اين بود كه پيامبر صلى الله عليه وآله ماريه قبطيه را برخود حرام نمود ! ! < / فهرس الموضوعات > مىگويند : آن راز اين بود كه پيامبر صلى الله عليه وآله ماريه قبطيه را برخود حرام نمود ! ! - كنز العمال ج 2 ص 533 4667 - ابن عمر از عمر روايت مى ، ند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به حفصه فرمود : به كسى نگو ، من ام ابراهيم ( ماريه قبطيه ) را بر خود حرام نمودم ، حفصه گفت : چرا چيزى را كه خدا برايت حلال كرده ، بر خود حرام مىكنى ؟ فرمود : بخدا قسم نه ، به او نزديك