< فهرس الموضوعات > آيه حجاب و دورى پيامبر صلى الله عليه وآله از همسرانش و تخيير آنان و سوره تحريم ! ! < / فهرس الموضوعات > آيه حجاب و دورى پيامبر صلى الله عليه وآله از همسرانش و تخيير آنان و سوره تحريم ! ! < فهرس الموضوعات > سه واقعه در عرض چند سال . . . . عمر آنها را باهم در آميخت و خود را پهلوان و ميداندار نمود ! ! < / فهرس الموضوعات > سه واقعه در عرض چند سال . . . . عمر آنها را باهم در آميخت و خود را پهلوان و ميداندار نمود ! ! < فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : علت نزول سوره تحريم ، مسأله شخصى بود و من هم قهرمان داستان ! ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : علت نزول سوره تحريم ، مسأله شخصى بود و من هم قهرمان داستان ! ! ! - كنز العمال ج 2 ص 525 4666 - ابن عباس مىگويد : اين آيه پيش عمر بن خطاب خوانده شد ( يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك تبتغى مرضات ازواجك ) عمر گفت : اين آيه درباره حفصه ( دختر عمر و همسر رسول خدا صلى الله عليه وآله ) نازل شد . 4667 - ابن عمر از عمر روايت مىكند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به حفصه فرمود : ام ابراهيم ( همسر پيامبر صلى الله عليه وآله ) را بر خود حرام كردم ، اين مطلب را براى كسى فاش نكن . حفصه گفت : چرا كسى را كه خدا برايت حلال كرده ، بر خود حرام مىكنى ؟ حضرت فرمود : نه بخدا قسم با او نزديكى نخواهم كرد . حفصه فورا اين خبر را براى عائشه گفت . كه خداوند اين آيه را نازل كرد ( قد فرض الله لكم تحلة ايمانكم ) < فهرس الموضوعات > ابن عباس در پى گرفتن اعتراف از عمر ، عمر هم در پى فرار و تبرئه خود ! ! < / فهرس الموضوعات > ابن عباس در پى گرفتن اعتراف از عمر ، عمر هم در پى فرار و تبرئه خود ! ! - بخارى ج 3 ص 103 يحيى بن بكير . . . از عبدالله بن عباس روايت مىكند : هميشه در پى آن بودم تا از عمر بپرسم ، آن دو همسر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم كه خداوند درباره آنان فرمود : ( ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبكما ) ( اگر توبه كنيد ، دلهايتان براى پذيرش حق متمايل گشته است ) چه كسانى بودند ، تا آنكه يكسال كه با عمر عازم حج بوديم ، عمر در راه براى قضاء حاجت رفت ، منهم بدنبالش رفتم و آب روى دستش ريختم تا وضو گرفت . سپس از آن دو زن سؤال كردم . گفت : خيلى تعجب است اى پسر عباس ، آن دو عائشه و حفصه ( دختران ابوبكر و عمر ) بودند . سپس عمر قضيه را تعريف كرد و گفت : من و شخصى ديگر از انصار در بيرون مدينه كنار قبيله ، بنى امية بن زيد ، خانه داشتيم . چون راهمان دور بود ، براى آنكه از اخبار مدينه بىخبر نباشيم ، يك روز من به شهر مىرفتم و خبر مىآوردم ، يك روز آن شخص انصارى . ما قريشان در مكه كه بوديم ، زنانمان از ما حساب مىبردند ، اما به مدينه كه آمديم ، زنان مدينه بر شوهران و مردانشان