إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
از هفتاد بار استغفار كنم ، خدا او را خواهد بخشيد ، اين كار را مىكردم ، سپس حضرت بر او نماز خواند و برگشت ، هنوز مدت كوتاهى نگذشته ود كه اين آيات در سوره براءت نازل شد ( و لا تصل على احد منهم مات ابدا . . . . تا ( و هم فاسقون ) عمر مىگويد : از جرأت و جسارتى كه نسبت به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) بخرج دادم ، خودم هم تعجب كردم . < فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : پيامبر صلى الله عليه وآله حرف مرا نپذيرفت ، مجبور شدم همراه حضرت نماز بخوانم آنگاه وحى آمد و مرا يارى كرد ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : پيامبر صلى الله عليه وآله حرف مرا نپذيرفت ، مجبور شدم همراه حضرت نماز بخوانم آنگاه وحى آمد و مرا يارى كرد ! ! ابراهيم بن منذر . . . . از ابن عمر روايت مىكند : هنگامى كه عبدالله بن أبى از دنيا رفت ، پسرش نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آمد و عرض كرد : يا رسول الله پيراهنت را بده تا پدرم را با آن كفن كنم . سپس از حضرت درخواست كرد بر او نماز بخواند . هنگامى براى نماز ايستاد ، عمر مىگويد : برخاستم و لباس حضرت را كشيدم و گفتم : آيا خدا ترا از نماز بر او نهى نكرده ؟ فرمود : خدا مرا مخير كرده و فرموده استغفر لهم او لا تستغفقر . . . . ( چه استغفار كنى و چه نكنى ، خدا آنها را نخواهد بخشيد ) من هم استغفار را انتخاب كردم . گفتم : او منافق است . ولى حضرت توجهى نكرد و نماز خواند كه اين آيه نازل شد ( و لا تصل على احد منهم مات ابدا و لا تقم على قبره ) < فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : پيامبر صلى الله عليه وآله گوش به حرف من نداد ، بر منافق نماز خواند و . . . . < / فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : پيامبر صلى الله عليه وآله گوش به حرف من نداد ، بر منافق نماز خواند و . . . . - بخارى ج 7 ص 36 عبدالله بن محمد . . . . . از جابر بن عبدالله روايت مىكند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بعد از آنكه جنازه عبدالله بن ابى را دفن كردند ، بر سر قبر او آمد و جنازه را بيرون آورده ، از آب دهانش به او ماليد و پيراهنش را به او پوشاند . < فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : بعد از نزول وحى ، پيامبر صلى الله عليه وآله دانست كه حق با من است ، ديگر بر منافقين نماز نخواند ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : بعد از نزول وحى ، پيامبر صلى الله عليه وآله دانست كه حق با من است ، ديگر بر منافقين نماز نخواند ! ! - سنن ترمذى ج 4 ص 342