عثمان بن ابى شيبه . . . از عبدالله روايت مىكند : پس از جنگ حنين رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم غنائم را تقسيم نمود ، به اقرع به حابس صد شتر و به عيينه صد شتر و به اشراف و بزرگان هر كدام مقدارى زيادى از غنائم داد ، شخصى ( در روايات بعد خواهد آمد كه آن شخص عمر بن خطاب بود ) گفت : بخدا قسم در تقسيم رضايت خدا و عدالت را رعايت نكرد . راوى مىگويد : گفتم : من اين حرف را به آن حضرت خواهم گفت . و گفتم ، حضرت فرمود : اگر خدا و رسولش عدالت نكنند ، كى خواهد كرد ؟ ! خدا رحمت كند موسى را كه بيش از من او را اذيت كردند و صبر كرد .
- بخارى ج 5 ص 106 قتيبه بن سعيد . . . . . . از عبدالله روايت مىكند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم غنائم قريش را كه تقسيم كرد ، به اقرع صد شتر و به عيينه صد شتر و . . . . . شخصى گفت : حضرت با اين تقسيم خلاف رضايت خدا عمل كرده است . راوى مىگويد من اين حرف را به حضرت رساندم ، فرمود : خدا رحمت كند موسى را كه بيش از اينها اذيت شد و صبر كرد .
< فهرس الموضوعات > بخارى هوشيار بود ، نام گوينده آن سخن را نبرد . اما مسلم حواسش پرت بود و او را معرفى كرد ! !
< / فهرس الموضوعات > بخارى هوشيار بود ، نام گوينده آن سخن را نبرد . اما مسلم حواسش پرت بود و او را معرفى كرد ! !
< فهرس الموضوعات > عمر معترضانه گفت : والله يا رسول الله ديگران سزاوارترند ! !
< / فهرس الموضوعات > عمر معترضانه گفت : والله يا رسول الله ديگران سزاوارترند ! !
- مسلم ج 3 ص 103 عثمان بن ابى شيبه و زهير بن حرب و اسحاق بن ابراهيم حنظلى . . . . . از سلمان بن ربيعه روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم غنائم را تقسيم نمود ، عمر بن خطاب اعتراض كرد و گفت : يا رسول الله ، بخدا قسم ديگران سزاوارتر بودند . ( يعنى اينكه غنائم را به كسانى دادى كه مستحق آن نبودند ) حضرت فرمود : من بين فحش خوردن و بخل نكردن مخير شده‌ام ، من سخاوتمندى و بخل نكردن را انتخاب كردم ، ( شما هم مىخواهيد فحش بدهيد ، بدهيد ! ) < فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : اعتراض كردم . . . . اما جايش را نام نمىبرد ! !
< / فهرس الموضوعات > عمر مىگويد : اعتراض كردم . . . . اما جايش را نام نمىبرد ! !

566