responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 528


هم دو همسر كافر داشت يكى ، قريبه دختر ابى اميه كه پس از طلاق با معاوية بن ابىسفيان ازدواج كرد و ديگرى ، دختر جرول خزاعى كه پس از طلاق با ابوجهم ازدواج نمود .
و بخارى ج 2 ص 70 و 178 و 208 و ج 3 ص 45 < فهرس الموضوعات > عمر از ترس آنكه مبادا دوباره همان عمر عدوى معمولى شود ، به پيامبر صلى الله عليه وآله اعتراض نمود ! !
< / فهرس الموضوعات > عمر از ترس آنكه مبادا دوباره همان عمر عدوى معمولى شود ، به پيامبر صلى الله عليه وآله اعتراض نمود ! !
- بخارى ج 6 ص 45 محمد بن وليد . . . . . از حبيب بن ابى ثابت روايت مىكند : نزد ابو وائل رفتم سؤالاتى بكنم گفت : در صفين بوديم ، شخصى گفت : نمىبينيد كه كتاب خدا را واسطه قرار داده‌اند ؟ على ( عليه السلام ) جواب داد : بله . سهل بن حنيف گفت : زياد به نظرات خودتان خوش‌بين نباشيد و اعتماد نكنيد يادم مىآيد در صلح حديبيه پس از امضاى صلح بين پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم و مشركين ، ما آماده جنگ بوديم ، ولى كار به صلح كشيد ، عمر اعتراض كرد و به حضرت گفت : آيا ما بر حق نيستيم و آنها بر باطل ؟ آيا كشته‌هاى ما در بهشت نيستند و كشته‌هاى آنها در جهنم ؟ حضرت جواب داد : بله . گفت پس چرا بايد ذلت را بپذيريم و با آنها صلح كنيم ؟ حضرت فرمود : اى پسر خطاب ، من رسول الله‌ام و خداوند پيامبر را ضايع نمىگرداند . عمر با ناراحتى و خشم و غضب برگشت و نزد ابوبكر رفت و همان حرفها را زد . ابو بكر گفت : او پيامبر خداست و خدا او ضايع نخواهد كرد ، آنگاه سوره فتح نازل شد . ( عمر ترسيد مصالحه پيامبر صلى الله عليه وآله با قريش موجب دوستى آنان شده و دوباره قريش به مانند سابق با چشم حقارت به او بنگرند . ) < فهرس الموضوعات > عمر نه تنها قبول نكرد ، بلكه دست به مخالفت زد و سعى در تحريك ابوبكر نمود ! !
< / فهرس الموضوعات > عمر نه تنها قبول نكرد ، بلكه دست به مخالفت زد و سعى در تحريك ابوبكر نمود ! !
- مسلم ج 5 ص 175 ابن نمير . . . از حبيب بن ابى ثابت روايت مىكند : نزد ابو وائل رفتم سؤالاتى بكنم گفت : در صفين بوديم ، شخصى گفت : نمىبينيد كه كتاب خدا را واسطه قرار داده‌اند ؟ على ( عليه السلام ) جواب داد : بله . سهل بن حنيف گفت : زياد به نظرات خودتان خوش‌بين نباشيد و اعتماد نكنيد يادم مىآيد در صلح حديبيه پس از امضاء صلح بين پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم و مشركين ، ما آماده جنگ بوديم ، ولى كار به صلح كشيد ، عمر اعتراض كرد و به حضرت گفت : آيا ما بر حق نيستيم و آنها بر باطل ؟ آيا كشته‌هاى ما در بهشت نيستند و كشته‌هاى آنها در جهنم ؟ حضرت

528

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 528
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست