كرد تو آمرزنده و مهربانى . در هر كجا نظر شما يكى باشد ، من به آن عمل مىكنم ، اما اگر نظرتان مختلف باشد ، عمل نخواهم كرد . . . < فهرس الموضوعات > عمر همسايه بنى قريظه بود ، تلاش كرد تا براى آنها از پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) درباره تورات اعتراف بگيرد اما خوشبختانه موفق نشد ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر همسايه بنى قريظه بود ، تلاش كرد تا براى آنها از پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) درباره تورات اعتراف بگيرد اما خوشبختانه موفق نشد ! ! - مسند احمد ج 3 ص 470 عبدالله . . . . . از عبدالله بن ثابت روايت مىكند : عمر نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آمد و گفت : يا رسول الله . يكى از برادرانم از بنى قريظه نوشتههايى از تورات به من داد ، مىخواهيد تقديمتان كنم ؟ رنگ حضرت از ناراحتى تغيير كرد . راوى مىگويد : به عمر گفتم : رنگ حضرت را نمىبينى ؟ عمر در جواب گفت ( رضينا بالله ربا و بالاسلام دينا و بمحمد صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رسولا ) حضرت خوشحال شد ، و فرمود : بخدا قسم اگر موسى هم الآن باشد ، و شما مرا ترك كرده ، به او ايمان بياوريد ، حقيقتا گمراه خواهيد بود . شما از ميان امتها ، سهم من هستيد و من از ميان پيامبران سهم شما هستم . < فهرس الموضوعات > * * * فرماندهى عمر در جنگ خيبر < / فهرس الموضوعات > * * * فرماندهى عمر در جنگ خيبر < فهرس الموضوعات > فرار عمر و يارانش در جنگ خيبر ! ! < / فهرس الموضوعات > فرار عمر و يارانش در جنگ خيبر ! ! - مستدرك حاكم ج 3 ص 37 ابوالعباس . . . . . از ابو موسى حنفى از على ( عليه السلام ) روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به خيبر رسيد ، سپاهى را به فرماندهى عمر بسوى قلعههاى خيبر روانه كرد ، جنگ در گرفت ، عمر و يارانش فرار كردند ، عمر آنها را متهم مىكرد كه آنها ترسيدند و فرار كردند ، آنها هم عمر را متهم كرده كه او ترسيد و فرار كرد . . . ابوبكر احمد بن سلمان . . . از جابر روايت مىكند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم پرچم را در خيبر بدست عمر داد ، اما او اصحابش ترسيده و فرار كرده ، و يكديگر را متهم مىكردند ! ! < فهرس الموضوعات > فرداى آنروز عمر پرچم را گرفت ولى او هم دست خالى برگشت ! ! < / فهرس الموضوعات > فرداى آنروز عمر پرچم را گرفت ولى او هم دست خالى برگشت ! !