responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 483


گرفت و مشركين منهزم شده و هفتادن تن كشته و هفتاد تن اسير دادند . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم با على ( عليه السلام ) و ابوبكر و عمر مشورت كرد ، ابوبكر گفت : يا نبى الله ، اين اسرا همه پسر عموها و اهل قبيله و برادران ما هستند ، بنظر من فديه بگير و آنها را آزاد كن ، تا آنكه اين را بعنوان فديه مىگيريم موجب تقويب ما بر عليه خودشان شود ، و چه بسا خدا بخواهد هدايت شوند و به ما بپيوندند . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به عمر فرمود : نظر تو چيست ؟ گفت ، نظر من با ابوبكر فرق دارد ، به نظر من فلانى از بستگان خودم را به من و عقيل را به على ( عليه السلام ) و فلانى برادر حمزه را به او بده تا آنها را بكشيم ، تا آنكه خدا بداند در دل ما دوستى مشركين نيست ، اينها از بزرگان قريش‌اند ، رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نظر ابوبكر را پذيرفت ، و فديه گرفت و آزادشان كرد ، عمر مىگويد : فردا صبح نزد آن حضرت رفتم ، ابوبكر هم آنجا بود ، هر دو گريه مىكردند ، علت گريه را پرسيدم ، فرمود : چون فديه قبول كردم ، قرار است عذابى بر شما نازل شود كه اين آيه نازل شد ( ما كان لنبى ان يكون له اسرى حتى يثخن فى الارض ) ( هيچ پيامبرى حق جنگ ندارد جز آنكه بجنگد و اسير بگيرد ) تا اين آيه ( لولا كتاب من الله سبق لمسكم فيما اخذتم ) ( اگر مقدرى نبود ، بخاطر فديه‌اى كه گرفته بوديد ، فورا عذاب بر شما نازل مىشد ) بهمين خاطر بود كه در سال آينده در جنگ احد شكست خوردند بطوريكه هفتاد تن از مسلمانان كشته شده و ديگران فرار كردند و دندان حضرت و پيشانيش شكست كه اين آيه نازل شد ( او لما اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها ) و احمد بن حنبل . . . . . از عبد الله روايت مىكند : در جنگ بدر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از اصحاب پرسيد : با اسراء چه كنيم ؟ ابوبكر گفت : يا رسول الله اينها قوم و قبيله تو هستند ، آنها را نگهدار و با عجله در مورد آنها تصميم نگير ، شايد خداوند توبه آنها را بپذيرد . عمر گفت : يا رسول الله ، آنها ترا بيرون و تكذيب كردند ، همه را بكش ، عبدالله بن رواحه گفت : همه را در صحرا جمع كن و آتش بزن . عباس گفت : با اين كارها قطع رحم كردى . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بدون آنكه چيزى بگويد ، رفت ، عده‌اى مىگفتند نظر ابوبكر را مىپذيرد ، عده‌اى مىگفتند نظر عمر را و عده‌اى نظر عبدالله بن رواحه را ، . حضرت برگشت فرمود : خداوند دل عده‌اى را چنان نرم و ملايم مىكند ، ملايمتر از شير و دل بعضى را چنان سخت مىگرداند ، سخت‌تر از سنگ . ابوبكر مثل تو مثل ابراهيم عليه السلام است كه به خدا عرض كرد : خدايا هر كس مرا پيروى كرد ، كه هيچ ، اما اگر مخالفت كرد تو آمرزنده مهربان

483

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 483
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست