كه يكى بوده ، چرا به او دادى و مرا محروم كردى . . . . . لذا اين مسأله بنام مسأله ، حماريه ، ناميده شد . . . اين مسأله در باب كلاله وارد شده كه عمر در آن حكم كرده است . < فهرس الموضوعات > بخارى عيب عمر را مىپوشاند و چيزى از او درباره كلاله نقل نمىكند ! ! < / فهرس الموضوعات > بخارى عيب عمر را مىپوشاند و چيزى از او درباره كلاله نقل نمىكند ! ! - بخارى ج 1 ص 56 ابو الوليد از شعبه از محمد بن منكدر روايت مىكند : از جابر شنيدم كه مىگفت مريض بودم بطوريكه قدرت تعقل و تفكر را از دست داده بودم ، رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از من عيادت فرمود و وضو گرفت و آب وضويش را به روى من ريخت ، شفا يافتم . عرض كردم : يا رسول الله ، ميراث من به چه كسى مىرسد ، آيا كلاله از من ارث مىبرد ، در اين هنگام آيه فرائض ارث نازل شد . و ج 7 ص 11 و ج 8 ص 8 < فهرس الموضوعات > ابو داود و ترمذى عمر را از حديث كلاله و آيه صيف دور مىكنند ! ! < / فهرس الموضوعات > ابو داود و ترمذى عمر را از حديث كلاله و آيه صيف دور مىكنند ! ! - سنن ابو داود ج 2 ص 4 2889 - منصور بن ابى مزاحم . . . از براء بن عازب روايت مىكند : شخصى نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آمد و درباره كلاله سؤال كرد ، حضرت فرمود : آيه صيف براى تو كافى است . ابو اسحاق مىگويد : كلاله كسى است كه بميرد و پدر و فرزند نداشته باشد . - سنن ترمذى ج 4 ص 316 5033 - عبد بن حميد . . . . . از ابو اسحاق از براء روايت مىكند : شخصى نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفته و از كلاله سؤال كرد ، حضرت فرمود : آيه صيف براى تو كافيست . < فهرس الموضوعات > حاكم روايات كلاله را كه بخارى و مسلم از خجالت نقل نكردهاند ، روايت مىكند ! ! < / فهرس الموضوعات > حاكم روايات كلاله را كه بخارى و مسلم از خجالت نقل نكردهاند ، روايت مىكند ! ! - مستدرك حاكم ج 2 ص 303