responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 357


42911 - سعيد بن مسيب مىگويد : هنگامى كه ابوبكر مرد برايش گريه زارى كرده و مجلس عزا بپا كردند ، عمر گفت گريه باعث عذاب ميت مىشود ، اما آنها توجهى نكردند ، عمر به هشام بن وليد دستور داد زنان را از مجلس بيرون كند ، عائشه اجازه نداد هشام وارد شود ، عمر گفت با اجازه من وارد شو ، عائشه گفت واقعا تو مىخواهى مرا بيرون كنى ؟ سپس هشام يكى يكى زنها را از مجلس بيرون راند و عمر هم با تازيانه آنها را مىزد تا آنكه ام فروة خواهر ابوبكر را هم از مجلس بيرون كردند .
42912 - عائشه مىگويد : هنگامى كه خبر شهادت جعفر بن ابي طالب ( عليهما السلام ) و زيد بن حارثة و عبدالله بن رواحة آمد رسول خدا بقدرى ناراحت شد كه غم و اندوه در صورت مباركش مشاهده مىشد من از لاى در مىديدم شخصى آمد و گفت يا رسول الله زنان جعفر دارند گريه مىكنند . حضرت فرمود برو و ساكتشان كن ، اگر گوش نكردند ، خاك به صورتشان بپاش .
< فهرس الموضوعات > آيا گريه بر ميت حلال شد ؟ !
< / فهرس الموضوعات > آيا گريه بر ميت حلال شد ؟ !
- تاريخ مدينه ج 3 ص 796 ابو داود از شعبه از اعمش روايت مىكند : از ابو وائل شنيدم : هنگامى كه خالد بن وليد مرد ، عده‌اى از زنان قبيله بنى مغيره براى او گريه و زارى راه انداختند ، به عمر خبر دادند كه مانع آنها بشود ، اما عمر گفت : عيبى ندارد . بگذاريد براى ابا سليمان ( كنيه خالد بن وليد ) گريه كنند ، مادامى كه سينه چاك نكنند و حرفهاى بيخود نزنند .
حبان بن بشر از جرير از مغيره از ابراهيم روايت مىكند : هنگامى كه خبر فوت خالد بن وليد آمد به عمر گفتند ، دارند براى خالد گريه مىكنند ، عمر گفت بگذاريد براى ابا سليمان ( كنيه خالد ) گريه كنند ، مادامى كه سينه چاك نكنند و حرفهاى باطل نزنند .
< فهرس الموضوعات > تأثير كلام پيامبر ( ص ) در عمر اين بود كه عقده و تنفر از گريه را به آن حضرت نسبت دادند ! !
< / فهرس الموضوعات > تأثير كلام پيامبر ( ص ) در عمر اين بود كه عقده و تنفر از گريه را به آن حضرت نسبت دادند ! !
- بخارى ج 2 ص 80 عبدان . . . از عبدالله بن عبيدالله بن ابي مليكة روايت مىكند : هنگامى كه دختر عثمان در مكه از دنيا رفت ، براى تشييع او رفتيم ، پسر عمر و ابن عباس هم آمدند ، من كنار آنها نشسته بودم .

357

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 357
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست