. سپس از روزه تمام عمر ( صوم الدهر ) سؤال كرد ؟ حضرت فرمود ، نه روزه گرفته و نه خورده است ( كنايه از اينكه روزه‌اش بيهوده بوده است ) < فهرس الموضوعات > مىگويند پيامبر ( ص ) غضبناك شد ولى عمر او را ساكت كرد . . .
< / فهرس الموضوعات > مىگويند پيامبر ( ص ) غضبناك شد ولى عمر او را ساكت كرد . . .
- سنن ابو داود ج 1 ص 542 2425 - سليمان بن حرب و مسدد . . . از ابو قتادة روايت مىكنند : شخصى نزد پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آمده و گفت : يا رسول الله چگونه روزه مىگيرى ؟ حضرت غضبناك شد بطوريكه عمر وقتى ناراحتى حضرت را ديد ، گفت : ( رضينا بالله ربا وبالاسلام دينا و بمحمد نبيا ) بخدا پناه مىبريم از غضب خداوند و رسولش ، مرتبا اين كلمات را تكرار كرد تا حضرت آرام شد ، سپس گفت : يا رسول الله چگونه شخصى تمام عمر را روزه بگيرد ، فرمود : نه روزه گرفته و نه خورده است ( كنايه از اينكه روزه‌اش باطل بوده ) كتب صحاح فقط تكه‌اى از قضيه را نقل مىكنند - مسند اجمد ج 3 ص 162 عبدالله . . . از زهرى از انس بن مالك روايت مىكند كه روزى حضرت رسول الله صلى الله عليه ( وآله ) وسلم هنگام ظهر خارج شده و نماز ظهر را خواند و سپس به منبر رفته و از قيامت و وقايع مهم قبل از آن صحبت كرد و فرمود : هر كه هر سؤالى بخواهد مىتواند بپرسد كه تا در اينجا هستم جواب آنرا خواهم داد ، انس مىگويد : هنگامى كه مردم سخن حضرت را شنيدند به گريه افتادند و حضرت هم مرتبا مىفرمود كه از من بپرسيد ، شخصى برخاست و پرسيد : يا رسول الله ورود من به كجا خواهد بود ؟ حضرت فرمود : آتش ، عبدالله بن حذافة پرسيد : پدر من كيست ؟ فرمود : حذافة . سپس دوباره حضرت تكرار كرد كه از من بپرسيد ، كه عمر خود را بر روى زانوانش انداخته و گفت ( رضينا بالله ربا و بالاسلام دينا و بمحمد صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رسولا ) حضرت پس از شنيدن حرفهاى عمر آرام شد و فرمود : قسم به كسى كه جان من در دست اوست ، بهشت و جهنم از ميان آن ديوار به من نشان داده شد هرگز مانند آن روز خير و شر را آنچنان ظاهر و آشكار نديده بودم .
< فهرس الموضوعات > اى كسانى كه به بنى هاشم طعنه مىزنيد ، از من درباره پدرانتان بپرسيد < / فهرس الموضوعات > اى كسانى كه به بنى هاشم طعنه مىزنيد ، از من درباره پدرانتان بپرسيد - مسند اجمد ج 3 ص 177

35