responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 328


< فهرس الموضوعات > معاويه شمشير عمر را گرفت ولى او هم از آن استفاده نكرد !
< / فهرس الموضوعات > معاويه شمشير عمر را گرفت ولى او هم از آن استفاده نكرد !
- المنمق ص 413 قسمتى از غلاف شمشير عمر بن خطاب بنام ذو الوشاح از نقره بود . عبيدالله بن عمر ( پسر عمر ) كه در جنگ صفين همراه معاويه بود ، محرز بن صصح از قبيله بكر بن وائل ( شاخه‌اى از بنى عائش ) او را كشت و شمشير او را برداشت ، هنگامى كه معاويه كاملا بر اوضاع مسلط شد و كار حكومت تماما به دست او افتاد آن شمشير را پس گرفت و براى فرزندان عمر در مدينه فرستاد . عبيدالله بن عمر در جنگ صفين چنين رجز مىخواند زمانى كه شمشير من ذو الوشاح و مركب من لطيم باشد ، هر كسى را كه اراده كنم خواهم كشت هر كسى كه دشمن باشد خواهد دانست من مادامى كه زنده‌ام بدنبال او خواهم بود .
و اسد الغابة ج 3 ص 527 < فهرس الموضوعات > ترس عمر از جنگ . . . بخاطر جنگ با مرتدين بود ! !
< / فهرس الموضوعات > ترس عمر از جنگ . . . بخاطر جنگ با مرتدين بود ! !
- بخارى ج 2 ص 109 ابو اليمان حكم بن نافع . . . از ابو هريره روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رحلت فرمودند و ابوبكر به خلافت رسيد و عده‌اى از مردم از دين برگشتند ، عمر به ابوبكر گفت چگونه مىخواهى با مردم بجنگى ؟ در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : من با مردم مىجنگم تا آنكه لا اله الا الله بگويند ، هر كه لا اله الا الله گفت ديگر جان و مالش در امان است و خدا مىداند با او .
ابوبكر گفت : بخدا قسم هر كس نماز بخواند و زكات ندهد با او خواهم جنگيد ، بخدا قسم حتى اگر يك بزغاله از زكات را هم ندهد در حالى كه به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم مىدادند ، با آنها خواهم جنگيد . عمر گفت : حق با ابوبكر بود كه خدا سعه صدر به او داده بود .
( معلوم مىشود مراد از مرتدين و كسانى كه كافر شدند ، كسانى بودند كه خلافت ابوبكر را به رسميت نمىشناختند لذا از دادن زكات به او امتناع مىكردند . )

328

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 328
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست