( اسلام عمر بن خطاب ) ابن اسحاق مىگويد : هنگامى كه عمرو بن عاص و عبدالله بن ابي ربيعة دست خالى از پيش نجاشى برگشتند و نتوانستند مسلمانانى را كه به حبشه مهاجرت كرده بودند برگردانند ، عمر مسلمان شد ، در حاليكه شخص با دل و جرأتى بود ، اصحاب رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بواسطه او و حمزه قدرت پيدا كرده و دلگرم شدند و همين مسأله باعث ناراحتى كفار قريش شد . عبدالله بن مسعود مىگويد : ما نمىتوانستيم در كنار كعبه نماز بخوانيم تا آنكه عمر مسلمان شد و كنار كعبه نماز خواند ، و ما هم در كنار او نماز خوانديم . بخارى هم از ابن مسعود نقل مىكند : از زمانى كه عمر اسلام آورد ، ديگر مسلمين عزيز و قدرتمند شدند . زياد بكائى از مسعر بن كدام از سعد بن ابراهيم از ابن مسعود روايت مىكند : اسلام آوردن عمر براى مسلمين فتح و پيروزى بود و هجرت او نصرت اسلام و خلافتش رحمت ، ما هرگز نتوانستيم كنار كعبه نماز بخوانيم تا آنكه عمر مسلمان شد ، و با كفار قريش جنگيد ، و ما امكان پيدا كرديم به همراه او در كنار كعبه نماز بگذاريم .
و دلائل النبوة ج 2 ص 288 و اسد الغابة ج 1 ص 25 و . . .
قهرمان جنگ با كفار قريش چگونه ترسيد از جانب پيامبر ( ص ) به سوى آنها برود ؟ !
- تاريخ طبرى ج 2 ص 278 ابن حميد . . . از عكرمه مولى ( آزاد شده ) ابن عباس روايت مىكند كه قريش چهل يا پنجاه نفر را فرستادند در اطراف سرباز خانه رسول الله صلى الله عليه ( وآله ) وسلم چرخى زده و عده‌اى از اصحاب را گرفته و بياورند ( بر عكس دستگير شده ) حضرت آنها را بخشيد و آزادشان گذاشت تا بروند در حاليكه آنها اقدام به پرتاب سنگ و تير كرده بودند ، سپس حضرت ، عمر بن خطاب را خواسته تا او را بسوى مردم مكه براى رساندن پيام روانه كند ، اما عمر گفت : يا رسول الله من در مكه كسى را از قبيله خودم بنى عدى بن كعب ندارم تا در مقابل قريشيها از من حمايت كند در حاليكه قريشيها از عداوت با خودشان به خوبى مطلع هستند ، وليكن من شخص بهترى از خود سراغ دارم كه نزد قريشيها هم محترم بوده و او عثمان بن عفان است ، آنگاه حضرت او را خواسته و نزد ابو سفيان و اشراف قريش فرستاد كه به آنها بگويد او براى جنگ نيامده بلكه فقط مىخواهد خانه خدا را زيارت كند ، عثمان هم براى رساندن پيغام رفت . . .

321