responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 314


- تاريخ مدينه ج 2 ص 682 ابو الفتح رقى از ميمون بن مهران روايت مىكند : ابي بن كعب اين آيه را خواند ( وكسانى كه مؤمنين را بىجهت اذيت مىكنند ) ( والذين يؤذون المؤمنين والمؤمنات بغير ما اكتسبوا ) عمر گفت : اين گونه آيه را مىخوانى ؟ ابي بن كعب دوباره آيه را خواند عمر پرسيد ، آيا واقعا آيه بهمين صورت نازل شده ؟ ابي بن كعب عصبانى شد و گفت : بله اينطورى نازل شد ، خدا با عمر و پسرش مشورت نكرد كه چگونه آيه را نازل كند .
عمر گفت خدايا مرا ببخش من مردى هستم كه مردم از من مىترسند ، من مىترسم مسلمانى را اذيت كرده باشم .
< فهرس الموضوعات > مىگويند : ابي بن كعب فتوا داد عمر مىتواند مردم را بزند !
< / فهرس الموضوعات > مىگويند : ابي بن كعب فتوا داد عمر مىتواند مردم را بزند !
- الدر المنثور ج 5 ص 220 عمر بن خطاب روزى اين آيه را خواند ( والذين يؤذون المؤمنين والمؤمنات ) ( و كسانى كه زنان و مردان مؤمن را اذيت مىكنند ) از معناى آيه به وحشت افتاد ، پيش ابي بن كعب رفت و قضيه را تعريف كرد و گفت من مردم را كيفر مىدهم و كتك مىزنم ، تكليف من چيست ؟
ابي بن كعب گفت ، اين آيه درباره تو نيست زيرا تو معلمى و حق دارى مردم را تعليم و تنبيه كنى .
< فهرس الموضوعات > هيچكس جز عمر حق ندارد مردم را بزند ، هر حاكمى كه مردم را بزند بايد قصاص شود جز عمر !
< / فهرس الموضوعات > هيچكس جز عمر حق ندارد مردم را بزند ، هر حاكمى كه مردم را بزند بايد قصاص شود جز عمر !
- مسند احمد ج 1 ص 41 عبدالله . . . از ابو فراس روايت مىكند : روزى عمر خطبه خواند و گفت : ديروز پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در بين ما بود و وحى نازل مىشد و خداوند ما را از كارهاى مردم با خبر مىكرد و ليكن امروز آن حضرت از دنيا رفته و وحى منقطع شده است . ديگر هر كس را فقط از حرفهاى او مىتوان شناخت . هر كه كار خيرى بكند او را به نيكى خواهم شناخت و دوستش خواهيم داشت و هر كه بد مىكند ، او را به بدى ياد خواهيم كرد و او را بد خواهيم دانست ، آنچه كه در درون شماست خود مىدانيد و خدايتان .

314

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 314
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست