21810 - وبره مىگويد : عمر ديد كه تميم دارى بعد از نماز عصر دو ركعت نافله خواند ، با شلاق او را زد . تميم پرسيد : چرا بخاطر نمازى كه با رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم خوانده‌ام ، مرا مىزنى ؟ گفت : بخاطر آنكه همه مردم آنچه را كه تو مىدانى ، نمىدانند .
21811 - سائب از قول زيد بن خالد جهنى مىگويد : هنگامى كه عمر خليفه بود ، مرا ديد كه بعد از نماز عصر دو ركعت نافله مىخوانم ، با تازيانه مرا زد ، بعد از نماز به او گفتم ، من بعد از آنكه ديدم رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم اين نافله مىخواند ، آنرا ترك نخواهم كرد ، عمر پيش من نشست و گفت : اگر نمىترسيدم مردم تا شب نماز بخوانند ، بخاطر آن كسى را نمىزدم .
21812 - طاووس مىگويد : ابو ايوب انصارى قبل از خلافت عمر بعد از نماز عصر دو ركعت نافله مىخواند و پس از به خلافت رسيدن عمر آنرا ترك كرده و بعد از فوت عمر دوباره آنرا خواند ، از او علت را پرسيدند ، گفت بخاطر آنكه هر كه آن نافله را بعد از عصر مىخواند ، عمر او را مىزد .
- كنز العمال ج 8 ص 180 22470 - عروة بن زبير مىگويد : هر كسى بعد از عصر نماز مىخواند ، از عمر كتك مىخورد ، تا آنجا كه عمر ديد تميم دارى بعد از عصر نافله مىخواند ، او را زد ، تميم دارى گفت من اين نافله را ترك نخواهم كرد ، من با رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم اين نافله را خوانده‌ام كه از تو بهتر بود . عمر گفت : اگر همه مانند تو بودند ، آنها را نمىزدم .
احمد و طبرانى هم با الفاظ ديگرى همين روايت را نقل كرده‌اند ، عروه مىگويد : بعد از آنكه عمر نافله بعد از عصر را ممنوع كرد ، تميم دارى آن نافله را خواند ، عمر هم او را تازيانه زد . تميم در حال نماز به عمر اشاره كرد بنشيند ، عمر نشست ، بعد از نماز تميم پرسيد براى چه مرا زدى ؟ گفت بخاطر آنكه نافله خواندى در حاليكه من آنرا ممنوع كردم ، تميم گفت من آنرا با كسى خوانده‌ام كه از تو بهتر بود ، با رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم خوانده‌ام ، عمر گفت من از شما نگران نيستم ، بلكه مىترسم عده‌اى بيايند و بعد از عصر آنقدر نماز بخوانند تا مغرب شود ، و پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نهى فرموده از اينكه در وقت خاصى از مغرب نماز نافله خوانده شود ، شما بايد بين نماز ظهر و عصر نافله بخوانيد . . .

271