responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 265


تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم وندخلكم مدخلا كريما ) ( اگر از گناهان كبيره بپرهيزيد ، ما ديگر گناهان شما را هم مىآمرزيم و شما را به جاى خوبى وارد خواهيم كرد ) .
سپس به آنها گفت : آيا اهل مدينه مىدانند شما براى چه به مدينه آمده و با من ملاقات كرده‌ايد ؟ گفتند : نه گفت اگر خبردار شوند آنوقت كارى به سرتان خواهم آورد كه مايه عبرت ديگران شود .
< فهرس الموضوعات > چگونه گروه مصرى از دست عمر نجات پيدا كردند و مانند صبيغ تازيانه نخوردند !
< / فهرس الموضوعات > چگونه گروه مصرى از دست عمر نجات پيدا كردند و مانند صبيغ تازيانه نخوردند !
- الدر المنثور ج 2 ص 145 ابن جرير با سند معتبر از حسن روايت مىكند : عده‌اى در مصر با عبدالله بن عمر ملاقات كرده و به او گفتند به چيزهائى در كتاب خدا امر شده ولى كسى به آنها عمل نمىكند ، و ما مىخواهيم با خليفه در اين مورد صحبت كنيم . عبدالله براى عمر قضيه را تعريف كرد ، عمر گفت آنها را بياور ، هنگامى كه آمدند ، نزديكترين آنها را گرفت و گفت ، بخاطر خدا و بخاطر اسلام راست بگو آيا تمام قرآن را خوانده‌اى ؟ گفت : بله . پرسيد آيا تمام قرآن را مىتوان يكجا تصور كنى ، يا يكباره ببينى ، يا يكباره همه را بخوانى ؟ گفت نه . از تمام آن گروه همين سؤالات را كرد . سپس گفت : خاك بر سر عمر ، چگونه از او مىخواهيد كه به تمام كتاب خدا عمل كند ، در حاليكه خدا مىداند ما گناهكاريم و فقط از ما خواسته كه از گناهان كبيره بپرهيزيم نه چيز ديگر ، آنجا كه مىفرمايد ( ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم وندخلكم مدخلا كريما ) ( اگر از گناهان كبيره بپرهيزيد ، ما ديگر گناهان شما را هم مىآمرزيم و شما را به جاى خوبى وارد خواهيم كرد ) .
سپس به آنها گفت : آيا اهل مدينه مىدانند شما براى چه به مدينه آمده و با من ملاقات كرده‌ايد ؟ گفتند : نه گفت اگر خبردار شوند آنوقت كارى به سرتان خواهم آورد كه مايه عبرت ديگران شود .
< فهرس الموضوعات > با تازيانه به استقبال آنها رفت ، زيرا مىخواستند قرآن را بفهمند !
< / فهرس الموضوعات > با تازيانه به استقبال آنها رفت ، زيرا مىخواستند قرآن را بفهمند !
- الدر المنثور ج 6 ص 317 عبد بن حميد از عبدالرحمان بن يزيد روايت مىكند : مردى از عمر درباره كلمه ( وأبا ) در قرآن سؤال كرد ، عمر بجاى جواب با تازيانه به سراغ او رفت ! عبد بن حميد وابن الانبارى در كتاب

265

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 265
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست