مراد از انفال در قرآن چيست ؟ و مرتبا سؤالش را تكرار كرد تا آنكه ابن عباس خسته شد و گفت ، قضيه تو مانند قضيه صبيغ است كه عمر او را زد . در روايت ديگر آمده ، ابن عباس به آن شخص گفت : چقدر لازم است كتك بخورى مانند صبيغ كه از عمر كتك خورد ، تا دست از سؤال كردن بردارى ، عمر آنقدر صبيغ را زد كه خون از پشتش جارى شد . - الدر المنثور ج 6 ص 111 بزار و دارقطنى در الافراد و ابن مردويه و ابن عساكر از سعيد بن مسيب روايت مىكنند : صبيغ تميمى پيش عمر رفت و گفت : مراد از ( الذاريات ذروا ) چيست ؟ گفت منظور باد است ، اگر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نفرموده بود ، من هم نمىگفتم . پرسيد مراد از ( الحاملات وقرا ) چيست ؟ گفت مراد ابر است ، اگر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نفرموده بود ، من هم نمىگفتم . پرسيد ( الجاريات يسرا ) چيست ؟ گفت مراد كشتيها است و اين را هم رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرموده است . پرسيد مراد از ( المقسمات امرا ) چيست ؟ گفت مراد ملائكه است كه اين هم فرموده رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم مىباشد . عمر دستور داد صبيغ تميمى را صد ضربه شلاق زدند ، سپس او را در خانهاى زندانى كرد تا خوب شد ، دوباره او را صد ضربه شلاق زدند و بر شترى لخت سوار كرده ( و او را به بصره فرستادند ) و توسط نامه به ابو موسى اشعرى دستور داد مردم را از معاشرت با او منع كند . اين برنامه ادامه داشت تا آنكه صبيغ نزد ابوموسى رفت و قسم خورد كه ديگر فكر تحقيق از سرش رفته ، ابو موسى هم براى عمر نوشت ، عمر دستور داد حكم منع رفت و آمد از او بردارند . فريابى از حسن روايت مىكند : صبيغ تميمى از عمر سؤالاتى درباره ( الذاريات ذروا ) و ( المرسلات عرفا ) و ( النازعات غرقا ) كرد ، عمر به او گفت : كلاهت را بردار . كلاه را برداشت ، ديد موى بلندى دارد ، گفت : اگر سرت را تراشيده بودى ، گردنت را مىزدم ( كنايه از اينكه از خوارج بودى ) سپس به ابوموسى اشعرى نوشت : هيچكس حق مجالست و صحبت كردن با صبيغ را ندارد . - الدر المنثور ج 6 ص 321