بخارى از سه طريق از اسماعيل از قيس بن ابي حازم روايت مىكند : سعيد بن زيد مىگفت يادم مىآيد ، عمر بخاطر مسلمان شدن ، من و خواهرش را به بند كشيده بود . < فهرس الموضوعات > عمر كنيزش را بخاطر اسلام شكنجه مىكرد ! < / فهرس الموضوعات > عمر كنيزش را بخاطر اسلام شكنجه مىكرد ! - الدر المنثور ج 6 ص 40 ابن منذر از عون بن ابي شداد روايت مىكند : عمر كنيزى داشت بنام زنيره كه قبل از عمر اسلام آورد . عمر او را كتك مىزد تا از اسلام دست بردارد ، كفار قريش مىگفتند : اگر اسلام خوب بود ، زنيره ( كنيز عمر ) زودتر از ما اسلام نمىآورد . آنگاه اين آيه نازل شد ( قال الذين كفروا للذين آمنوا لو كان خيرا ) كسانى كه كفر مىورزيدند مىگفتند ، اگر اسلام خوب بود آنهائى كه ايمان آوردهاند از ما سبقت نمىگرفتند . - سيره ابن كثير ج 1 ص 354 كنيزى از قبيله بنى مؤمل ( شعبهاى از قبيله بنى عدى ) اسلام آورد ، عمر او را كتك مىزد تا از اسلام دست بردارد ، آنقدر زد تا خسته شد و گفت : اگر رهايت كردم بخاطر خستگى است نه چيز ديگر . كنيز گفت خدا با تو چنان كند كه با من كردى . - تهذيب سيرة ابن هشام ص 65 عمر بن خطاب كنيزش را بخاطر مسلمان شدن اذيت و آزار مىكرد تا آنكه ابوبكر او را خريد . < فهرس الموضوعات > عمر كنيز يكى از نزديكانش را به خاطر مسلمان شدن شكنجه كرد ! < / فهرس الموضوعات > عمر كنيز يكى از نزديكانش را به خاطر مسلمان شدن شكنجه كرد ! - سيره ابن هشام ج 1 ص 211 كنيزى از قبيله بنى مؤمل شعبهاى از قبيله بنى عدى ( قبيله عمر ) اسلام آورد ، عمر او را شكنجه مىكرد تا از اسلام دست بردارد . البته اين زمانى بود كه عمر هنوز مشرك بوده و مسلمان نشده بود . آنقدر كنيز را زد تا خودش خسته شد . كنيز گفت : خدا با تو چنين كند . آنگاه ابوبكر آن كنيز را خريد و آزاد نمود .