- تهذيب التهذيب ج 7 ص 387 عمر ده سال و پنج يا شش ماه خلافت كرد و در روز چهارشنبه چهار روز به آخر ذي الحجة در سن شصت و سه سالگى كشته شد ، سن او را غير از اين هم گفتهاند ولى اين قول صحيحتر است . در كنار رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در خانه عائشه دفن شد . مؤلف كتاب مىگويد : به نظر من آنچه را كه درباره سن عمر مىگويند كه از همه صحيحتر است كه شصت و سه سال بوده است اگر چه روايت صحيحه از جرير از معاويه بر آن دلالت دارد كه عمر در سن شصت و سه سالگى كشته شد ، اما روايت ديگرى با آن روايت معارضه مىكند كه اظهر از آن روايت هم مىباشد . در اخبار بصره تاليف عمر بن شبه آمده : ابو عاصم . . . از ابن عمر روايت مىكند : از عمر شنيدم ( يكسال قبل از كشته شدن ) مىگفت من پنجاه و هفت يا پنجاه و هشت ساله هستم و من زودتر از دائىهايم پير شدم . به نظر من در اين صورت بايد هنگام مرگ پنجاه وهشت ساله يا پنجاه و نه ساله باشد و اين روايت صحيحتر است زيرا عمر خودش از سن خودش خبر مىدهد و هر كسى به امورات خود و خاندانش عالمتر و واقفتر است . - البداية والنهاية ج 7 ص 150 عمر در سن بيست و هفت سالگى اسلام آورد . . . ابو لؤلؤ ( فيروز ) كه اصالتا مجوسى ( زردشتى ) بود كه در روم نيز بزرگ شده و زندگى كرده بود . صبح روز چهارشنبه چهار روز مانده به آخر ذي الحجة مشغول خواندن نماز صبح در مسجد بود كه ابو لؤلؤ با خنجرى كه دو تيغه داشت ، سه يا شش ضربه به عمر زد كه يكى از آنها به شكم او خورد . عبدالرحمان بن عوف به جاى او نماز را تمام كرد ، ابو لؤلؤ براى فرار از دست مردم هر كه سر راهش قرار مىگرفت با خنجر مىزد ، جمعا سيزده نفر را زد كه شش نفر از آنها مردند . عمر پس از سه روز مرد و در روز يكشنبه شب اول محرم سال بيست و چهار هجرى در كنار دوستش ابوبكر با اجازه عائشه دفن شد . در همان روز هم عثمان بن عفان به خلافت رسيد . واقدى مىگويد : ابوبكر بن اسماعيل بن محمد بن سعد از پدرش روايت مىكند : عمر در روز چهارشنبه چهار شب مانده به آخر ذي الحجة سال بيست و سه هجرى زخم خورد و در روز يكشنبه