responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 144


المال بردار . . . ابوبكر وصيت كرد آنچه را از بيت المال برداشته بعد از او به بيت المال برگردانند .
< فهرس الموضوعات > مىگويند عمر هم وصيت كرد هشتاد هزار ( درهم يا دينار ) به بيت المال برگردانند . . . اما برنگرداندند < / فهرس الموضوعات > مىگويند عمر هم وصيت كرد هشتاد هزار ( درهم يا دينار ) به بيت المال برگردانند . . . اما برنگرداندند - كنز العمال ج 12 ص 695 36077 - از جابر روايت شده : هنگامى كه عمر را ترور كردند ( با نيزه يا وسيله ديگر او را زدند ) ما براى ديدن او رفتيم ، عمر گفت : درباره آن مرد ( قاتل ) عجله نكنيد ، اگر زنده ماندم خودم مىدانم چه كنم ، و اگر مردم ، آنگاه هرچه مىخواهيد بكنيد .
به او گفتند : قاتل كشته شد ، گفت : انا لله وانا اليه راجعون ، واى بر شما ، او كه بود ؟ گفتند : ابو لؤلؤ ، گفت الله اكبر ، سپس به پسرش گفت : پسرم ! من چگونه پدرى برايت بودم ؟ گفت : بهترين پدر ، گفت : ترا قسم مىدهم كه مرا ببرى و صورتم را روى زمين بچسبانى تا مانند غلامان بميرم .
پسرش گفت : پدر جان اين كار براى من خيلى سخت است . گفت بلند شو و با من بحث نكن . پسرش او را برد و صورتش را روى زمين گذاشت ، سپس عمر گفت : عبدالله ترا قسم مىدهم به حق خدا و حق عمر هنگامى كه مردم و مرا دفن كردى ، فورا مقدار هشتاد هزار از خانه هاى آل عمر را بفرش و آنها را به حساب بيت المال مسلمين واريز كن .
عبدالرحمن بن عوف كه بالاى سر عمر نشسته بود ، گفت : تو با اين مقدار به اهل و عيالت يا به آل عمر ضرر مىزنى . عمر گفت : پسر عوف از پيش من برو .
< فهرس الموضوعات > افسانه‌هائى در زهد و ورع عمر ساخته و پرداخته‌اند ! !
< / فهرس الموضوعات > افسانه‌هائى در زهد و ورع عمر ساخته و پرداخته‌اند ! !
- كنز العمال ج 12 ص 655 35994 - زيد بن اسلم مىگويد : براى عمر شيرى آوردند كه خيلى از آن خوشش آمد پرسيد اين شير را از كجا آوردى ؟ گفت : گوسفندانى را كه بعنوان زكات گرفته بودند و داشتند مىدوشيدند ، در ظرف من هم مقدارى از آن را ريختند ، عمر فورا انگشتش را در حلق خود فرو برد تا آنچه را كه خورده است استفراغ كند .
35995 - عروة از عمر بن خطاب روايت مىكند : هيچ مالى براى من مانند مال خودم حلال نيست .

144

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 144
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست