responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 140


باب مزارعه . قيس بن مسلم از ابو جعفر روايت مىكند : تمام كسانى كه به مدينه هجرت كردند همه بصورت ثلث و ربع بعنوان مزارعه زراعت مىكردند . على عليه السلام و سعد بن مالك و عبدالله بن مسعود و عمر بن عبدالعزيز و قاسم و عروة بن زبير و آل عمر و آل علي عليه السلام و ابن سيرين بصورت مزارعه زراعت مىكردند . عبدالرحمن بن اسود مىگويد با عبدالرحمان بن يزيد در زراعت شريك شدم ، و عمر با مردم مزارعه مىكرد به اين صورت كه اگر عمر بذر را بدهد براى او فلان مقدار باشد و اگر آنها بذر را بدهند فلان مقدار سهم ببرند .
< فهرس الموضوعات > عمر وابي بن كعب در نخل خرما با هم شريك بودند و اختلاف پيدا كردند !
< / فهرس الموضوعات > عمر وابي بن كعب در نخل خرما با هم شريك بودند و اختلاف پيدا كردند !
- مغنى ج 12 ص 112 ( مسأله ) در اختلاف قسم بايد فقط به اسم خدا ( الله ) باشد هر چند كسى كه قسم مىخورد كافر باشد ( در روايت آمده كه عمر به اين صورت قسم خورد كه ( والله الذي لا اله الا هو ) نخل مال من است و ابي بن كعب در آن سهمى ندارد .
- المغنى ج 12 ص 116 . . . عمر براى ابي بن كعب در خانه زيد قسم خورد ، هنگامى كه زيد را حاكم قرار دادند . . . و عثمان هم به پسر عمر گفت : بخدا قسم بخور كه حيوانى را كه فروختى سالم بوده است .
< فهرس الموضوعات > عمر زمينهاى زراعتى و باغهاى مختلفى داشت < / فهرس الموضوعات > عمر زمينهاى زراعتى و باغهاى مختلفى داشت - وفاء الوفاء ج 2 ص 1241 شبعان ( اسم مكانى ) از جمله صدقات عمر بود و ص 1175 عمر در منطقه جرف ملك و املاك داشت .
< فهرس الموضوعات > آنقدر در معامله سخت بود كه تا آخرين قران چانه مىزد < / فهرس الموضوعات > آنقدر در معامله سخت بود كه تا آخرين قران چانه مىزد - لسان الميزان ج 2 ص 320 سليمان بن حرب و ديگران از ثابت از انس روايت مىكنند : شخصى اعرابى ( بيابان نشين ) شتر براى فروش آورده بود ، عمر با چوب به شتر مىزد تا از جا بلند شود تا شكم و جاهاى ديگر حيوان را ببيند ، اعرابى گفت بى پدر شترا مرا رها كن ، عمر دوباره كار خودش را ادامه داد ، اعرابى گفت : گمان مىكنم تو آدم نابابى هستى بالاخره عمر كارش كه تمام شد شتر را خريد و گفت آنرا بران و پولت را بگير . اعرابى گفت : آنچه از حصير و زين ( آنچه كه براى قشنگى و

140

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 140
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست