responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1359

إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)


< فهرس الموضوعات > بخارى متوجه است و نام رئيس معترضين را نمىبرد ، اما مسلم غفلت كرد و او را اسم مىبرد ! !
< / فهرس الموضوعات > بخارى متوجه است و نام رئيس معترضين را نمىبرد ، اما مسلم غفلت كرد و او را اسم مىبرد ! !
- مسلم ج 3 ص 103 عثمان بن ابى شيبه و زهير بن حرب و اسحاق بن ابراهيم حنظلى . . . . . از سلمان بن ربيعه روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم غنائم را تقسيم نمود ، عمر بن خطاب اعتراض كرد و گفت : يا رسول الله ، بخدا قسم ديگران سزاواتر بودند . ( يعنى اينكه غنائم را به كسانى دادى كه مستحق آن نبودند ) حضرت فرمود : من بين فحش خوردن و بخل نكردن مخير شده‌ام ، من سخاوتمندى و بخل نكردن را انتخاب كردم ، ( شما هم مىخواهيد فحش بدهيد ، بدهيد ! ) < فهرس الموضوعات > * * اگر عمر پيامبر را بيشتر از خود دوست داشت ، چرا از او سرپيچى مىكرد < / فهرس الموضوعات > * * اگر عمر پيامبر را بيشتر از خود دوست داشت ، چرا از او سرپيچى مىكرد < فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از دستور پيامبر صلى الله عليه وآله و امتناع از رفتن به ماموين در خندق ! !
< / فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از دستور پيامبر صلى الله عليه وآله و امتناع از رفتن به ماموين در خندق ! !
- الدر المنثور ج 5 ص 185 فريابى و ابن عساكر از ابراهيم از پدرش روايت مىكند : شخصى گفت : اى كاش رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم را درك كرده و برايش چنين و چنان مىكردم . حذيفه گفت : يادم مىآيد در شب جنگ احزاب ( خندق ) همراه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بوديم ، حضرت در آن شب سرد ، مشغول خواندن نماز بود . هرگز شبى به آن سردى نديده بودم ، حضرت فرمود : كسى هست برود براى ما خبر بياورد ، تا خدا در قيامت او را همنشين من كند ؟ هيچكس بلند نشد ، حضرت دوباره درخواست خود را تكرار كرد ، باز كسى جواب نداد ، به ابوبكر فرمود : تو برو ، ابوبكر گفت : استغفر الله ورسوله ( محترمانه قبول نكرد ) به عمر فرمود ، او هم مانند ابوبكر جواب داد ، به حذيفه فرمود : حذيفه جواب داد : لبيك . وبلند شد ، مىگويد : سرما شديد بود ، دستى به سر و صورتم كشيد ، فرمود : برو خبر بياور ، و با هيچكس صحبت نكن تا برگردى ، سپس دعا كرد ، خدا او را از جلو و عقب و چپ و راست و بالا و پائين حفظ نما تا برگردد .
< فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله در حديبيه < / فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله در حديبيه

1359

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1359
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست