إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
< فهرس الموضوعات > * * عمر با عائشه < / فهرس الموضوعات > * * عمر با عائشه < فهرس الموضوعات > آيا ممكن است پيامبر صلى الله عليه و آله به عائشه اجازه دهد با بيگانه غذا بخورد ؟ ! ! < / فهرس الموضوعات > آيا ممكن است پيامبر صلى الله عليه و آله به عائشه اجازه دهد با بيگانه غذا بخورد ؟ ! ! - مجمع الزوائد ج 7 ص 93 عائشه مىگويد : با پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم مشغول غذا خوردن بودم كه عمر از آنجا گذشت ، حضرت او را به غذا دعوت كرد ، هنگامى كه دست عمر در ظرف بود ، انگشتش به انگشت من خورد . عمر آخ و واى كرد و گفت اگر به حرف من گوش داده بود ( منظور او پيامبر صلى الله عليه وآله بود ) هيچ چشمى ترا نمىديد ، در اين لحظه آيه حجاب نازل شد . . . - الدر المنثور ج 5 ص 213 نسائى و ابن ابى حاتم و ابن مردويه به سند صحيح از عائشه روايت مىكنند : با پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم مشغول غذا خوردن بوديم كه عمر از آنجا گذشت ، حضرت او را به غذا دعوت كرد ، هنگامى كه دست عمر در ظرف بود ، انگشتش به انگشت من خورد . عمر آخ و واى كرد و گفت : اگر به حرف من گوش داده بود ( منظور او پيامبر صلى الله عليه وآله بود ) هيچ چشمى ترا نمىديد ، در اين لحظه آيه حجاب نازل شد . . . بخارى و ابن جرير و ابن مردويه از انس روايت مىكند : عمر بن خطاب گفت : يا رسول الله افراد خوب و بد همه نزد تو مىآيند ، كاش به زنانت دستور مىدادى خود را بپوشانند كه آيه حجاب نازل شد . < فهرس الموضوعات > گويا عائشه مى خواست كه عمر حكم كند ، اما پيامبر صلى الله عليه و آله نپذيرفت زيرا . . . ! ! < / فهرس الموضوعات > گويا عائشه مى خواست كه عمر حكم كند ، اما پيامبر صلى الله عليه و آله نپذيرفت زيرا . . . ! ! - مجمع الزوائد ج 4 ص 196 عائشه مىگويد : بين من و پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم مسألهاى پيش آمد ، حضرت فرمود : مىخواهى عمر را حكم قرار دهم ؟ گفتم نه ، گفت پدرت چطور ؟ گفتم باشد . ( اين روايت بر عكس روايات ديگر است ، در روايات ديگرى آمده كه عائشه گفت عمر را حكم قرار دهيم ، حضرت قبول نكرده )