آيا واقعا صحيح استكه عمر در لحظات آخر عمر از على عليه السلام پرسيد : آيا تو از من راضى هستى ؟ ! - المعيار و الموزانه ص 61 مىدانيد كه عمر در بيمارى مرگ از چيزهائى زيادى اظهار ندامت و پشيمانى كرد ، يكى اين بود كه على بن ابى طالب ( عليه السلام ) را خواست و از حضرت پرسيد : آيا تو از من راضى هستى ؟ و اضافه كرد : اگر زنده بمانم ، بين مردم مساوات برقرار خواهم كرد . < فهرس الموضوعات > ذهبى از شوراى عمر دفاع مىكند ! < / فهرس الموضوعات > ذهبى از شوراى عمر دفاع مىكند ! - سير اعلام النبلاء ج 1 ص 138 . . . سعيد از جهت شأن و مقام از اهل شورا كمتر نبود ، اما اينكه عمر او را جزو اهل شورا قرار نداد ، بخاطر اين بود كه مبادا رافضيها بگويند : از پسر عمو و شوهر خواهرش حمايت كرده است . بهمين جهت پسرش و شوهر خواهرش را جزو اهل شورا قرار نداد . . . - المعيار و الموازنه ص 48 سپس عمر خلافت را به يك شوراى شش نفر سپرد كه همانطور كه دانستيد به عثمان رسيد ، اگر چه انتخاب شدن عثمان بسيار جاى بحث و شك و شبهه دارد و معماهاى پيچيدهاى در آن نهفته است . علت انتخاب عثمان افضيلت او بر ديگران نبود ، آنچنانكه شما مىگوئيد . . . < فهرس الموضوعات > جاخط از شوراى فاروق ( عمر ) دفاع مىكند ! ! < / فهرس الموضوعات > جاخط از شوراى فاروق ( عمر ) دفاع مىكند ! ! - عثمانيه ص 274 ديديم وقتيكه ابوبكر خواست خلافت را به عمر بسپارد ، چگونه مهاجرين و بزرگان آنها نزد او رفته و از او خواستند ، شخصى نرمخوتر و متواضعتر و خوش برخوردتر از عمر را تعيين كند ، زيرا عمر بسيار ترسناك و وحشتناك است . و مردم بسيار از او مىترسند و در دل از او هراس دارند . بخدا قسم ما قصد نداريم عمر را از رسيدن به خير باز داريم . ابر بكر گفت : مرا تهديد مىكنيد ، اگر خدا را ملاقات كنم و از من بپرسد : چه كسى را خليفه مردم كردى ؟ خواهم گفت : بهترين مردم را بر آنها گماردم . حرف به اينجا كه رسيد ، ديگر هيچيك از معترضين چيزى نگفتند