دزد باشد ؟ فرمود : بله ، حتى اگر زناكار و دزد باشد . به رغم انف ابو درداء ( يعنى خدا براى آنكه دماغ ترا به خالك به‌مالد ، اين كار را خواهد كرد . ) ابو درداء مىگويد : از آنجا رفتم و آن مطلب را براى ديگران مىگفتم ، عمر مرا كه ديد گفت : برگرد و برو كه اگر مردم چنين چيزى را بفهمند از هيچ عملى روگردان نخواهند بود . برگشتم و مطلب را به عرض حضرت رساندم ، فرمود : عمر راست مىگويد . . .
- مسند احمد ج 5 ص 170 عبدالله . . . از زنى بنام جسره دختر دجاجه روايت مىكند : براى حج عمره رفتم ، گذارم به ربذه ( تبعيدگاه ابوذر كه عثمان او را به آنجا تبعيد كرده بود ) افتاد . ابوذر گفت : يك شب پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نماز عشاء را با مردم خواند . عده‌اى از اصحاب باقى ماندند و براى خود نماز مىخواندند . حضرت كه ديد آنها مشغول نمازند ، رفت . پس از آنكه همه رفتند ، حضرت دوباره برگشت و مشغول نماز شد . منهم آمدم در طرف راست و ابن مسعود در طرف چپ آن حضرت ايستاديم و هر يك براى خود ( بغير جماعت ) مشغول نماز شديم . حضرت هر چه خواست از آيات قرآن خواند ، اما يك آيه را مرتب تكرار مىكرد . تا صبح اين وضع ادامه داشت . به ابن مسعود گفتم علت اين عمل را از حضرت سؤال كن . گفت من نمىپرسم . خودم پرسيدم : پدر و مادرم بفدايت شما همه قرآن را از حفظ هستى ، اما چرا فقط يك آيه را تكرار مىكردى . اگر يكى از ماها اين كار را مىكرد از او ناراحت مىشديم . فرمود : براى امتم دعا مىكردم . عرض كردم : جواب خدا چه بود ؟ فرمود : جواب خدا چيزى بود كه اگر مردم از آن خبردار شوند . ديگر نماز نخواهند خواند . عرض كردم : به مردم مژده بدهم ؟ فرمود : بله . بسرعت از آنجا خارج شدم تا به مردم خبر دهم . عمر به آن حضرت گفت : يا رسول الله مىخواهى مردم ديگر عبادت نكنند ؟ ! حضرت ابوذر را صدا كرد تا به مردم چيزى نگويد . آن آيه اين بود ( ان تعذبهم فانهم عبادك وان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم ) ( اگر مردم را عذاب كنى ، آنها بندگان تواند و اگر بيامرزى ، تو عزيز و حكيم هستى . ) - الدر المنثور ج 2 ص 350 ابن مردويه از ابوذر روايت مىكند : به پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم عرض كردم : پدرم و مادرم بفدايت ديشب را تماما با يك آيه قرآن گذراندى در حاليكه تمامى قرآن را در حفظ داشتى ،

1014