نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 75
در راه شرف و ميهن جان ميسپاريم و نام نيكى از خود بيادگار ميگذاريم . پس بهمگى مردان سپاه فرمان داد كه كمانهاى خود را منظم كنند و در دست گيرند و تا وى فرمان دهد بيدرنگ همه بيكبار دشمن را با پنجگان [1] تير باران كنند . از آن سوى مسروق در ميان سپاه عظيم خود كه آخر آن ديده نميشد ، پديدار شد . وى بر پيلى كوه پيكر سوار بود و بر سرش تاجى قرار داشت و در ميان پيشانى او ياقوت سرخ بزرگى كه باندازهء تخم مرغى بود ميدرخشيد . باد نخوت و غرور در دماغش جاى گرفته بود و جز پيروزى قطعى خيال و انديشهاى در سر نداشت . « وهرز » فرمانده دلاور و سالخورده ايرانى ، چون پير بود ، چشمش به زحمت ميديد ازينرو از اطرافيان خود پرسيد كه فرمانده حبشيان را به او نشان دهند . گفتند : آنكه بر پيل سوار است فرمانده مىباشد . طولى نكشيد كه مسروق از پيل پائين آمد و بر اسبى سوار شد . به « وهرز » گفتند كه مسروق بر اسب سوار گرديد . وى بيارانش گفت ابروهاى او را كه از زيادى سن بر روى چشمانش افتاده بود بلند كنند . ابروهايش را بلند كردند و با دستمالى بستند . آنگاه تيرى از تركش درآورد و در كمان خود گذارد و گفت مسروق را به من نشان دهيد . او را بوى نشان دادند : پس بسپاهيان خود فرمان داد كه دشمن را يكباره تير باران كنند . خود نيز تيرى در كمان گذارد و كمان را به سختى كشيد و ناگهان كمان را رها كرد و تير مانند آهوئى از كمان بيرون جست و بر چهرهء مسروق فرو نشست و آن را از هم دريد . مسروق از اسب بر زمين افتاد و در دم جان داد . كشته شدن فرمانده حبشيان به تير فرمانده ايرانى از تيرباران لشكر ايرانى ، گروه بسيارى از مردم
[1] در متن كتاب طبرى « بنجكان » با باى يك نقطه نوشته شده است كه البته معرب پنجگان با پاى سه نقطه است . در فرهنگ برهان قاطع در ذيل لغت : پنجه چند معنى ذكر كرده است كه بىتناسب با اين مورد نميباشد از آن جمله : « . . . و گلولههاى سنگ باشد كه ديدهبانان براى جنگ نگاه دارند و سنگ منجنيق را نيز گفتهاند . . . » )
75
نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 75