نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 33
گفت : « اگر طبرى خود هديه را بپذيرد چه بهتر و الا ازو درخواست كنيد كه آن را در ميان ياران و دوستانش كه استحقاق دارند قسمت كند . » سليمان گويد : كيسه را برداشتم و بدر خانهء طبرى رفتم و در را كوبيدم ، و طبرى از پيش با من آشنا و مأنوس بود و چنان عادت داشت كه هر گاه بعد از مجلس درس بدرون خانه ميرفت هيچكس نميتوانست برو وارد شود مگر براى كار فورى و ضرورى ، زيرا اوقاتش مستغرق در تصنيف و تأليف و مطالعه بود گفته است : بوى پيغام دادم كه از جانب وزير برسالت آمدهام ازينرو به من اذن دخول داد ، پس نامهء وزير را بوى دادم ، نامه را گرفت ولى از گرفتن درهمها خوددارى كرد و گفت : « خدا او را و ما را بيامرزد ، بوى سلام رسان و بگو براى ما همان انار را باز فرست . گفتم : درهمها را در ميان يارانت بكسانيكه مستحق ميباشند پخش كن و رد هديهء وزير مكن . گفت : وزير بهتر از من به حال مردمان آشناست . اگر ميخواهد بمحتاجان بخششى كند خود ميتواند . »
33
نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 33