نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 15
از ابو جعفر طبرى پرسيدم كه در چه مسألهاى با مزنى مناظره كردى ؟ ولى وى جوابى نداد زيرا طبرى بالاتر از آن بود كه خويشتن را بستايد و چگونگى تفوق خود را بر حريف در مسألهاى بيان كند . طبرى همواره از مزنى به خوبى ياد ميكرد و مقامات علمى و فضلى او را بيان مينمود و زهد و ديندارى ويرا ميستود . مناظره و مباحثهء طبرى با داود بن على اصفهانى كه شرح آن در بخش دوم اين رساله ايراد خواهد شد و همچنين با محمد پسر داود به خوبى حسن اخلاق و فروتنى او را مىرساند . ابو كريب يكى از بزرگان و نامداران اصحاب حديث بود و خلقى تند و ناستوده داشت . ابو جعفر گويد كه : « با اصحاب حديث بدر خانهء او حاضر شدم و او سر خود را از پنجرهء خانه بيرون كرده بود و اصحاب حديث التماس دخول ميكردند و فرياد و همهمه داشتند . پس وى رو بحاضران كرد و گفت كدام يك از شما همگى حديثهايى را كه از من شنيده است حفظ دارد ؟ جمعيت بهمديگر نگاه كردند و هيچكدام ياراى پاسخ نداشتند آنگاه بجانب من نظر كردند و گفتند : تو آنچه را كه نوشتهاى حفظ دارى ؟ گفتم : آرى . پس مرا بوى نشان دادند و گفتند از وى سؤال كن . آنگاه به او گفتم : در فلان مسئله چنان گفتى و در فلان روز بفلان حديث ما را آگاه كردى . گفته است ابو كريب پيوسته از ما سؤال ميكرد و من پاسخ ميدادم تا اينكه من در نظرش بزرگ نمودم و مرا اجازهء دخول داد » از آن پس طبرى با كمى سن در نزد ابو كريب معزز و محترم شد و مقام و قدرش معلوم گرديد و ابو كريب سلسلهء احاديث خود را بر او فراخواند . گفتهاند طبرى بيش از صد هزار حديث از ابو كريب شنيد و آنها را فرا گرفت . و نيز از جمله حكاياتى كه كوشش و همت طبرى را در فرا گرفتن علوم مىرساند حكايت ذيل است : طبرى گفته است كه : « چون داخل مصر شدم كسى از دانشمندان باقى نماند كه بملاقات من نيايد . همگى دسته دسته نزد من مىآمدند و مرا در علومى كه خود در آنها تبحر و مهارت داشتند مىآزمودند . تا آنكه روزى مردى نزد من آمد و مسألهاى
15
نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 15