انسان است ؟ .
6 . ملاك حيثيت و شرافت انسان چيست ؟ آيا خلقت جسمانى و فيزيولوژيكى انسان است و يا استعدادهاى خاص اوست كه تا به فعليت نرسيده و يا مسير انحرافى پيدا كرده ارزشى ندارد ؟ .
7 . آزادى و اختيار انسان و اينكه ارادهء انسان يكى از اقلام قضائيه است و انسان خود سازنده و انتخاب كنندهء خويش است .
8 . محركات و غرائز اصلى انسان . آيا محرك اصلى انسان امور مادى به مفهوم اقتصادى است ، يعنى چيزهايى كه وسيله رفع گرسنگى و تشنگى و برهنگى و آوارگى است و افرادش براى نوع بشر ارزش يكسان دارد و به يك نحو قابل معاوضه و مبادله است و ارزش مشخص دارد و طبعاً با پول مبادله مىشود ، و يا امورى ديگر از قبيل امور عشقى و جنسى يا امور مربوط به سيادت و برترى طلبى و احياناً امور هنرى و زيبايى و امور اخلاقى و امور علمى و امور دينى هم پايگاهى در غرائز انسان دارد و ارزش مستقل دارد ؟ .
بنا بر نظريهء ماركسيسم امور ديگر ارزش فرعى و روبنايى دارد يا وسيله اى است براى كسب امتيازات اقتصادى و يا جنبهء فانتزى و تفنّنى دارد و به هرحال اصالت ندارد و يا آن اندازه اصالت ندارد كه نقش يك عامل مستقلى در مقابل عامل اقتصادى داشته باشد . ( رك نمره 17 ) .
9 . مسأله لذتها و اينكه آيا لذت منحصر است به لذات جسمانى و يا لذات غيرجسمانى هم داريم . اين مسأله تا حد زيادى به مسألهء بالا مربوط مىشود . * ( من عَمِلَ صالِحاً من ذَكَرٍ أوْ أُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّه حَيوةً طَيِّبَةً . ) * دواؤك فيك و داؤك منك :
10 . مسأله سعادت انسان كه چيست و با چه تأمين مىشود ؟ آيا از بيرون بايد تأمين شود يا از درون و يا از هر دو ، يعنى هيچ كدام به تنهايى قادر به تأمين سعادت واقعى انسان نيست ؟ اين مسأله تا حدود زيادى به دو مسألهء بالا مربوط است .
11 . مسألهء خودواقعى انسان و لزوم كشف آن و اينكه بدبختى بشر از گم كردن و فراموشى اين خود پيدا مىشود . * ( نَسُوا الله فَأنْسيهُمْ أنْفُسَهُمْ ) * .

360