نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 329
محبوبيت شود موجب منفوريت مىشود و قدرت هم قادر نيست او را در ميان مردم ظاهر كند و دائماً رنج مىكشد اما نمىتواند آن را رها كند ، چونكه خودش را در جنب او فراموش كرده است ، مصداق قول خدا است : « وَلا تَكونوا كَالَّذينَ نَسُوا الله فَأنْسيهُمْ أنْفُسَهُمْ او لئِكَ هُمُ الْفاسِقونَ » و مصداق قول سعدى : < شعر > نه آنچنان به تو مشغولماى بهشتى روى كه ياد خويشتنم در ضمير مىآيد < / شعر > در ورقه هاى « زهد » عباراتى زيبا از كتاب ( اقتصاد ) نوشين در مورد پول پرستى و تأثير آن در معيوب كردن انسان و سلب شخصيت انسانى او نقل كرديم ، مراجعه شود . انسان فطرى ، انسان تازه به دنيا آمده ، قدرمسلم اين است كه از اين آفتها در امان است . زن پرستى ، فرزندپرستى ، زينت پرستى نظير اسب پرستى ، گاو و الاغ پرستى ( الانعام ) ، زراعت پرستى و امثال اينها همه از اين قبيلاند هنگامى كه به صورت پرستش درآمد ، شخصيت انسان را فلج و معيوب و محوشده و مسخ شده و از خود بيگانه مىكند . آن زن پرستى كه غيرت از او سلب مىشود ، آن بچه پرستى كه گردآوردن ثروت براى فرزندان خويش را به قيمت مظالم زياد و عذاب ابدى تهيه مىكند ، آن جاه طلبى كه جاه را به قيمت سلب آسايش و ناراحتى وجدان از كشتارها و زندانها و يتيم كردن فرزندان و بيوه كردن زنان به دست مىآورد و دائماً در جهنم وجدان خودش مىسوزد ، همه آنها انسانهاى ناسالم و آفت خورده مىباشند . حتى علم زدگى ، هنرزدگى ، قلم زدگى و امثال اينها ممكن است به صورت آفت درآيد . داستان فخررازى و نجم الدين كبرى كه فخر از او استمداد معنوى كرد و او گفت بت تو علم تو است ، من به اين شرط حاضرم كه اين بت را از تو بگيرم ، و فخر در عمل فرياد كرد كه لا اطيق ، لااطيق ، مبيّن همين معنى است . اينكه در عرفان مىگويند همه چيز را بايد رها كرد تا در بارگاه
329
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 329