responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 91

إسم الكتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 639)


و بالاخره خيال پردازى را به اوج مىرساند ، و در برابر كسانى كه از وى براى اثبات ادّعاهايش دليل و برهان مىطلبند ، برمى خروشد و مىگويد : « اينها مرا نمىشناسند در اين عالم ، پس كِرا ( چه كسى را ) مىپرستند ، مرا گويى ( به من مىگويى ) برهان بنما ، از من برهان خواهند ؟ ! از برهان ، حق خواهند ( يعنى به وسيله برهان ، حق را ثابت مىكنند ) ، امّا از حق ، برهان نخواهند ! ( 1 ) ( يعنى كسى كه عين حق است ديگر نياز به برهان و اثبات ندارد ) . ( 2 ) صوفى گرى و غرور و خودبزرگ بينى به اضافه تندخويى و خشونت گرايى نتيجه نامباركى خواهد داد كه نام آن « نخوت درويشى » است . چيزى كه در روح و روان صاحب مقالات ريشه دوانده و او را وادار به گفتنِ سخنان واهى مىنمايد . صاحب مقالات ، خود به « نخوت درويشى » خويش اعتراف مىكند و مغرورانه مىگويد : « ما را مَهارى است كه هيچ كس را ( قدرت ) نباشد كه آن مهارِ من ( را ) بگيرد ، الاّ محمّد رسول الله . او ( رسول الله ) نيز مهارِ من ( را ) به حساب گيرد . آن وقت كه تند باشم ، ( و آن وقت ) كه نخوت درويشى در سرم آيد ، مهارم را هرگز نگيرد ! ! » . و در جاى ديگر ، گستاخى را


1 - همان مأخذ ، ص 153 . در اينجا قضيه ديگرى در مقالات است كه خواندن آن جالب است . گويا از طرف ياران مولوى گفته شده بود كه زهد مولوى بهتر از شمس است . زيرا مولوى مالى نگه نمىدارد و لكن شمس اموال را جمع مىكند ، شمس از اين سخن ناراحت مىشود و مىگويد : « همه تان مجرميد ! گفته ايت ( گفته ايد ) كه مولانا ( مولوى ) را اين ( خصلت ) هست كه از دنيا فارغ است ، و مولانا شمس الدين تبريزى جمع مىكند . زهى مؤاخذه كه هست ، و زهى حرمان . اگر اين كس بحلّ نكند ( حلاليّت نطلبد ) ، ( آن وقت ) از خدا پرسم ( كه آيا چنين سخنى گفتند يا نه ) ، او ( خدا ) بگويد گفت ، يا نگفت . بعد از آن بگويد : بحلّ مىكنى ( آيا حلالش مىكنى - عفوش مىكنى ) يا بگيرم ؟ بگويم كه : ( اى خدا ) تو چون خواهى ( چه اراده دارى ) ، كه خواست من درخواست تو داخل است ( خواست من و تو يكى است ) . او ( خدا ) گويد : كه از طرفِ من صد چندان ( يعنى من صدبرابر تأكيد مىكنم كه خواست منِ خدا ، عين خواست توست ) . . . فىالجمله مناظره دراز شود . ( امّا ) اگر عفو باشد ، اين بار چون اعادت ( تكرار ) شود ، دگر هيچ برخوردار ( از عنايت من و خدا ) نشوند ، و در قيامت نيز مرا نبينند ، خاصّه ( مخصوصاً ) در بهشت ! ! . . . ( مقالات شمس ص 81 ) . 2 - البته در جواب شمس بايد گفت : . . . صحّت خواب ! . . . درويش !

91

نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 91
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست