responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 90


در هر حال ، شعبه‌اى ازاين خصلتِ روانى صوفيّه در شمس نيز وجود دارد . از او سخنان عجيب و غريب و خودستايىهاى شگفت آور و البته غير قابل باور نقل شده است .
در مجلسى ، علماء مشغول بحث بودند و شمس تبريزى نيز حضور داشت « ناگهان شمس از سرِ غيرت برايشان بانگ زد كه تا كى از اين حدّثنا ( روايت كردند براى ما ) مىنازيد ، و بر زينِ بىاسب سوار گشته در ميدانِ مردان مىتازيد ، خود يكى در ميان شما از حدّثنى عن ربّى ( خدا به من خبر داد ) خبرى نگويد ! » . ( 1 ) كتاب مولانا جلال الدين مىنويسد : شمس ، جز مولانا از هركس ديگرى كه سخن مىگويد گويى خود را يك سر و گردن بالاتر مىبيندو از اوج به همه نظاره مىكند . . . ( 2 ) شمس مدّعى است « اگر ربع مسكون ، جمله يك سو باشند و من به سويى ، هر مشكلشان كه باشد ، همه را جواب دهم ، و هيچ نگريزم از گفتن ، و سخن نگردانم ، و از شاخ به شاخ نجهم . » ( 3 ) شمس به قداست و بزرگى خود مىبالد و مىگويد : « اگر كافرى بر دست من آب ريخت مغفور و مقبول شد ! زهى من ! . . . چندين گاه خويشتن را نمىشناختم . . . زهى عزّت و بزرگىِ من » . ( 4 ) وى از اين مرحله نيز گام فراتر مىنهد ، و مدّعى مىشود كه « انشاء الله » گفتن ، و مطلب را مشروط به خواست خداكردن ، نزد او معنى ندارد : « پرسيد پسرِ علاء ، كه خوشى چه باشد ؟ گفتم : اين ساعت حضور شما . مغلطه زدم ( يعنى به آنچه گفتم اعتقاد نداشتم ) ( 5 ) . . . بانگ مىزند كه : انشاءالله بهشتى باشم ، گفتم بارى ، پيش من انشاءالله نيست ! مرا ديرى است كه تمام ، معلوم شده است ، و از معلوم گذشته است و حال شده است » ( 6 ) !


1 - مولانا جلال الدين ص 133 از مناقب العارفين ص 648 . 2 - همان مأخذ ص 98 . 3 - خط سوّم ص 122 . 4 - همان مأخذ . 5 - اين جمله نيز نمونه ديگرى است از تناقض گويى شمس . 6 - مقالات شمس ، ص 155 .

90

نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 90
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست