نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 567
مريدهاى شيعه توهم مىكنند ، نظر نمىكنند كه بعد مىگويد : گر ز بغداد و هرى يا از ريند * بىمزاج آب و گل نسل ويند ائمه ( عليهم السلام ) كجا از بغداد [ و ] رى بودند ؟ جنيد بغدادى بود ، بايزيد بسطامى از رى ، نظير اين بيت كه مىگويد : پس امام حق ناطق آن ولى است * خواه از نسل عمر خواه از عليست ( 1 ) چنان كه بيان شد و خواهد شد . در چند سطر بعد هم اشاره به شمس بودن شمس تبريزى مىكند ، و مداحى حسام الدين و عذر قلّت مداحى را مىخواهد كه از مردم بد سگال انديشه دارم و الاّ زيادتر مىگفتم و از اينجا به تكفير حضرت ابوطالب مشغول مىشود و با اين واسطه رخنه در مذهب اماميه مىكند ، كه قائلند كه پدران و اجداد ائمه ( عليهم السلام ) و رسول خدا ( صلى الله عليه وآله و سلم ) تا آدم همگى بر دين حق بودهاند ، در اصلاب طاهره مطهره بودهاند مىگويد : صد دل و جان عاشق صانع شده * چشم بد يا گوش بد مانع شده خوديكى بوطالب آن عم رسول ( صلى الله عليه وآله و سلم ) * مينمودش شنعت عربان مهول كه چه گويندم عرب كز طفل خود * او بگردانيد دين معتمد منصب اجداد و آبا را بماند * در پى احمد چنين بيره براند آن رسول ( صلى الله عليه وآله و سلم ) پاك باز مجتبى * از پى آن تا رهاند مرد را گفتنش اى عم يك شهادت تو بگو * تا كنم با حق شفاعت بهر تو گفت ليكن فاش گردد از سماع * كلّ سر جاوز الاثنين شاع من بمانم در زبان اين عرب * پيش ايشان خوار گردم زين سبب ليك اگر بوديش لطف ماسبق * كى بدى اين بد دلى با جذب حق الغياث اى تو غياث المستغيث * زين دو شاخه اختيارات خبيث ( 2 )
1 - مثنوى ، دفتر دوّم ، 817 ، در نسخه نيكلسون چنين است : پس امام حىّ قائم آن وليست . 2 - مثنوى ، دفتر ششم ، 193 به بعد .
567
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 567