نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 551
إسم الكتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 639)
اولياء اين مرد چه كسانند كه از ايشان نام و نشانى نيست . بارى در صفحه چهل و چهارم و ما بعد در بيان آنكه اولياء به قضاء الهى راضيند و دعا هم نمىكنند ، كه اين حكم را بگردان ، اگر هم دعا كنند آن هم به امر حق خواهد بود ، احوال دقوقى نامى را ذكر مىكند كه يكى از اولياء و سالكين سيّاحين بود ، شبانگاهى به ساحل دريايى رسيد ، در آنجا هفت شمع ديد كه نور آنها عالم را روشن كرده و مردم عقب چراغى مىگردند ، به سوى آنها شتافت ناگاه همه آنها يك شمع شد ، تعجب كرد باز هفت شمع شدند ، بار ديگر نظر كرد ديد هفت مرد شدند ، بار ديگر نظر كرد هفت درخت شدند ، كه سرها بعنان آسمان كشيدهاند ، همگى پرشاخ و پرثمر ، ليكن كسى آنها را نمىبيند جز او ، بار ديگر همه يك درخت شد ، بار ديگر هفت مرد شدند ، پيش رفت و سلام كرد ، جوابش گفتند ، بعد از تهنيتها نام و نسبش را و احوالش را بيان كردند و از او توقّع امامت ايشان در نماز كردند ، دقوقى پيش ايستاد و اقتداء به او كردند ، نمازى به طريق سنيّان به جهت ايشان كرد . ( 1 ) در اينجا مىگويد در صفحه چهل و نهم بعد از مداحى حسام الدين كه او را كمتر از پيغمبرى نمىداند : در تحيات و سلام الصالحين * مدح جمله انبياء آمد عجين ( 2 ) و اين اشاره است به تحياتى كه سنيان مىخوانند و در اثناء آن السلام علينا و على عباداللّه الصالحين مىگويند ، بعد تشهد مىخوانند و سلام نماز مىگويند . و طائفه امامية مىگويند كه اين صيغه سلام است و از نماز خارج مىشويد ، تشهد بعد از نماز و سلام گفتن چه معنى دارد ؟ بارى بعد مىگويد : مدحها شد جملگى آميخته * كوزهها در يك لگن در ريخته زانكه خودممدوح جزيك بيش نيست * كيشها زين روى جزيك كيش نيست